بعد از حادثه دل خراش در مدرسه ابتدایی سندی هوک[۱] که به کشته شدن ۲۶ نفر منجر شد، از ابتلای عامل این جنایت به اختلالهای طیف اتیسم صحبت شد. چنین مسائلی زمینهای را برای زدن برچسبهایی به این گروه از بیماران فراهم آورده است. اتیسم هرگز علت جنایتهای از پیش برنامهریزی نیست. در مطالعه گاناسکاران و چاپلین[۲] (۲۰۱۲)مشخص شد که شیوع این نوع جنایتها در جمعیت افراد مبتلا به اتیسم نسبت به جمعیت کلی بالاتر نیست.
البته در صورتی که علاوه بر اتیسم همبودی با اختلالهای دیگر وجود داشته باشد، خطر وقوع جنایت افزایش مییابد. در مطالعه نیومن و قازیودین[۳] (۲۰۰۸) افراد مبتلا به سندرم آسپرگر که رفتارهای مجرمانهای داشتهاند بررسی شدند. محققان دریافتند که در اغلب این افراد یک اختلال روانپزشکی نیز همراه با این سندرم وجود داشته است.
بسیاری از مطالعهها نشان دادهاند که افراد مبتلا به اتیسم بیش از اینکه عامل جنایت باشند، قربانی جرایم هستند. رفتارهای آسیبزننده این افراد اغلب واکنش به ناکامی یا تهدیدهای محیطی است. این مطالعهها نه تنها ارتباط بین اتیسم و خشونت از پیش برنامهریزی شده را رد میکنند بلکه بر این واقعیت که افراد مبتلا به این اختلال دسترسی محدودی به منابع حمایتی دارند صحه میگذارند.
در شرایطی که چنین جنایتی رخ داده است بهترین کار آن است که به جای اتهام زدن و سرزنش کردن؛ تشخیص، حمایتها و سرویسهای مناسب در اختیار افراد مبتلا به اختلالهای طیف اتیسم قرار گیرد. تحقیقات نشان دادهاند مداخله زودهنگام برای کودکان مبتلا به اتیسم به طرز چشمگیری به نتایج مثبت میانجامد. هر چند که در بسیاری از موارد عوامل گوناگونی مانع از این میشود که والدین بتوانند چنین خدماتی را برای فرزندان خود فراهم آورند. ولی کمبود خدمات زودهنگام تنها مشکلی نیست که مورد توجه قرار دارد؛ بلکه این افراد به برنامه آموزشی و تربیتی نیاز دارند که بتواند آنها را برای انتقال به زندگی مستقل در بزرگسالی آماده کند.
به نقل از Disability blog
January 22, 2013
[۱] Sandy hook
[۲] Gunasekaran & Chaplin
[۳] Newman & Ghaziuddin