کودکان با اختلالات رشدی مانند اختلال طیف اتیسم (ASD) و فلج مغزی (CP) با چالشهای مختلفی روبرو هستند که بر حس عمقی، احساسات و واکنشهای اجتماعی آنها تاثیر میگذارد. پژوهشی جدید توسط محققان دانشگاه جزایر بالئاری در اسپانیا به بررسی این تفاوتها پرداخته است. با تهران اتیسم همراه باشید تا نتایج این پژوهش را مرور کنیم.
حس عمقی به توانایی بدن برای درک موقعیت و حرکت اعضا بدون نیاز به دیدن آنها گفته میشود. این حس نقش مهمی در هماهنگی حرکتی و تعاملات روزمره ما دارد. تئوریهای اخیر پژوهشهای علمی، حس عمقی را عاملی ضروری برای توسعه فرآیندهای اجتماعی-عاطفی میداند. به عنوان مثال، حس عمقی با پردازش و تنظیم حالات جسمانی مرتبط با احساسات مرتبط است.
مطالعات نشان میدهد که حس عمقی با تنظیم عاطفی در بزرگسالان مرتبط است. به طور خاص، ادراک سیگنالهای بدنی به عنوان تسهیلکننده استفاده از استراتژیهای تنظیم احساسات و رفتار منعطفتر در بافت اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد. درک وضعیت بدن، مهارت حرکتی و وضعیت اندام به عنوان عوامل مهم برای تنظیم حالات روانی در افراد دارای اهمیت است.
پژوهشها نشان میدهد که حس عمقی بهم ریخته در اختلالات عصبی رشدی مانند اتیسم ممکن است تنظیم تحریف شدهای از حالات جسمانی دخیل در ساخت فرآیندهای عاطفی ایجاد کند و باعث نقص در سازگاری عاطفی با محیط شود. اختلالات رشدی عصبی اطفال مانند اختلال طیف اتیسم و فلج مغزی شرایط مختلفی هستند و در عین حال هر دو با کمبودها و چالشهایی در پردازش حسی و تنظیم احساسات مواجهاند.
این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین حس عمقی و عملکرد عاطفی-اجتماعی در کودکان انجام شد. برای این منظور ۴۲ کودک دارای اتیسم، ۳۴ کودک فلج مغزی و ۵۰ کودک دارای رشد عادی در این مطالعه شرکت داشتند.
نتایج پژوهش
نتایج پژوهش نشان داد که کودکان دارای اتیسم و فلج مغزی در مقایسه با کودکان با شرایط رشد طبیعی دارای نقصهایی در حس عمقی هستند. این نقصها ممکن است بر تواناییهای حرکتی و تعاملات اجتماعی آنها تاثیر بگذارد. به عنوان مثال کودکان با فلج مغزی مشکلات بیشتری در حس کردن موقعیت اندامهای خود داشتند که این موضوع بر تواناییهای حرکتی و تعادلی آنها اثرگذار بود.
کودکان دارای اتیسم از سوی دیگر تمایل به نشان دادن واکنشهای احساسی کمتری نسبت به دیگر گروهها داشتند. این کودکان در ابراز و درک احساسات دیگران مشکل داشتند که این موضوع بر روابط اجتماعی آنها تاثیر منفی میگذارد. در مقابل، کودکان با فلح مغزی واکنشهای احساسی مشابهی با کودکان دارای رشد طبیعی نشان دادند ولی ممکن است در بیان این واکنشها به دلیل محدودیتهای فیزیکی مشکل داشته باشند.
واکنشهای اجتماعی کودکان دارای اتیسم و فلج مغزی نسبت به کودکان با شرایط رشد طبیعی متفاوت بود.
کودکان دارای اتیسم معمولا تمایل به تعاملات اجتماعی محدودتر داشتند و در برقراری ارتباط و تعامل اجتماعی دچار مشکل بودند. کودکان دارای فلج مغزی نیز به دلیل محدودیتهای حرکتی ممکن است نتوانند به خوبی با دیگران تعامل کنند، اما از نظر تمایل به اجتماعی بودن و تلاش برای برقراری ارتباط، نزدیک به کودکان دارای رشد طبیعی بودند.
این مطالعه نشان میدهد که درک تفاوتها در حس عمقی، احساسات و واکنشهای اجتماعی میتواند به توسعه راهکارهای جدید برای بهبود کیفیت زندگی کودکان با اختلالات رشدی کمک کند. یافتههای این پژوهش اهمیت بررسی جامع و چندبعدی این مسائل را برجسته میسازد و نیاز به تحقیقات بیشتری در این زمینه وجود دارد.
پیشنهاداتی برای بهبود شرایط
برنامههای توانبخشی: تمرکز بر تقویت حس عمقی و بهبود واکنشهای احساسی و اجتماعی کودکان دارای اهمیت اساسی است. بنابراین تمرکز و توجه بر روی بهبود حس عمقی میتواند در اولویت قرار گیرد.
آموزش والدین و مربیان: والدین و مربیان باید آموزشهای مناسبی دریافت کنند تا نیازهای کودکان را بهتر درک کنند و محیطهای حمایتی ایجاد کنند.
در مرکز تهران اتیسم برنامههای متنوعی برای بهبود و توانبخشی حس عمقی در کودکان دارای اتیسم ارائه میشود. این برنامهها بصورت خدمات پایه مرکز تهران اتیسم و همچنین بصورت دورهها و کارگاههای فصلی در مرکز تهران اتیسم ارائه میشود.
گردآوری و ترجمه: رسول رحمتی
بازبینی و ویرایش: دکتر محمد کیانی