محسن عزیز در یکی از روزهای پاییز ۱۴۰۱ همراه با خانواده محترمش برای اولین بار و از شهری دور به مرکز تهران اتیسم آمد.
محسن کوچولو در آن زمان ۴ سال و نیم داشت. در بررسی رشدی مشخص شد که مهارتهای خودیاری و حسی حرکتی کودک مناسب است ولی در بخشهای دیگر رشدی از همسالان خود عقب بود. همچنین علایم و نشانههای اتیسم در کودک دیده میشد. در جلسه ارزیابی تشخیصی به همراه متخصصان مرکز تهران اتیسم و با توجه به ارزیابی جامعی که به عمل آمد، محسن عزیز تشخیص اتیسم را دریافت کرد.
در این جلسه تصمیم گرفته شد که خانواده گرامی محسن اول در برنامه دایهگری دیجیتال و کارگاه ارتباط از طریق بازی شرکت کنند تا برای شروع برنامه جامع ABA آماده شوند. همچنین توصیه شد یک آزمایش متابولیک از محسن عزیز گرفته شود.
۴ مهر ۱۴۰۲
۶ ماه اول بسیار رضایت بخش
حالا ۶ ماه از جلسات فشرده ABA و دورههایی که برای خانواده برگزار شده بود گذشته است. در جلسه ارزیابی اول که با حضور محسن عزیز، پدر و مادر گرامی محسن، پروفسور پوراعتماد، مدیر مرکز خانم سیما صنیعی و ارزیاب مسئول محسن برگزار شد. پیشرفت کودک بصورت جامع مورد ارزیابی قرار گرفت (جزییات در صفحه ۲) و بسیار رضایت بخش بود.
در این جلسه سیستم بازداری و کنترل برای خانواده توضیح داده شد. همچنین از آنجایی که محسن عزیز هنوز به وسایل دیجیتال وابستگی داشت به خانواده آموزش داده شد که چگونه استفاده از وسایل دیجیتال (کارتون، آهنگ و…) را در برنامه تصویری کودک بگنجانند.
همچنین آز آنجایی که رشد حرکتی کودک مناسب بود توصیه شد که ثبتنام در کلاس آموزش صخره نوردی در برنامه محسن عزیز گنجانده شود.
همچنین چند جلسه نوروفیدبک و استفاده از داروی مشخصی با مشورت روانپزشک متخصص کودک و نوجوان معتمد مرکز تهران اتیسم برای کودک توصیه شد.
۸ خرداد ۱۴۰۳
پیشرفت عالی و ترخیص محسن
امروز جلسه دوم ارزیابی ۶ ماهه محسن عزیز برگزار شد.
مثل تمام جلسات ارزیابی مرکز تهران اتیسم، کودک، خانواده، مدیر مرکز خانم سیما صنیعی و ارزیاب کودک حضور داشتند.
در این جلسه میزان پیشرفت محسن عزیز بصورت جامع مورد سنجش قرار گرفت. ارزیابی رشدی IEP بررسی شد، با مربی محسن و خانواده مصاحبه انجام شد. کودک مورد مشاهدات بالینی قرار گرفت و سرانجام با تشخیص متخصصان مرکز و پروفسور پوراعتماد، کودک از دریافت خدمات ABA ترخیص شد.
جلساتی که در آن، کودکان عزیز از خدمات ABA ترخیص میشوند یکی از زیباترین جلسات ارزیابی در مرکز تهران اتیسم است.
در انتها توصیههایی برای افزایش مهارت بازداری محسن عزیز و شرکت در یک دوره کوتاه گروهی به خانواده توصیه شد.
جزییات بیشتر روند پیشرفت محسن را با آمار و نمودار و همچنین از زبان پدر محسن در صفحه ۲ بخوانید و بشنوید.
نام کودک بنا به درخواست خانواده تغییر داده شده است و تصاویر نیز تزیینی است.
رابین کوچولو در تاریخ ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ برای نخستین بار همراه با خانواده محترمش وارد مرکز تهران اتیسم شد و در جلسه ارزیابی تشخیصی شرکت کرد.
رابین عزیز در آن زمان ۲ سال و ۳ ماه داشت و همچون همه کودکان دارای اتیسم نشانهها و علایمی از مشکلات در ارتباط و زبان تا مهارتهای اجتماعی نشان داده بود و به همین جهت خانواده تصمیم گرفته بود برای ارزیابی اولیه در جلسه ارزیابی با حضور متخصصین مرکز تهران اتیسم شرکت کند.
در جلسه ارزیابی با حضور متخصصین مرکز تهران اتیسم و پروفسور حمیدرضا پوراعتماد رابین عزیز مورد ازیابی تشخیصی قرار گرفت و با قطعی شدن تشخیص اتیسم برنامه جامع آموزشی و توانبخشی به خانواده پیشنهاد شد.
در این برنامه با تشخیص متخصصین مرکز، ویزیت توسط روانپزشک متخصص کودک و نوجوان مرکز، برنامه دایهگری دیجیتال، کارگاه ارتباط از طریق بازی، کاردرمانی حسی و حرکتی و آغاز برنامه جامع ABA قرار داده شد.
۷ مرداد ۱۴۰۳
۶ ماه پر از پیشرفت
حالا ۶ ماه از آغاز برنامه جامع ABA برای رابین عزیز گذشته است. پیش از آغاز برنامه ABA، دوره دایهگری دیجیتال با موفقیت گذرانده شده بود و نتایج آن بسیار مثبت بود.
در این مدت برنامه ABA اوتیسم رابین بصورت خدمات ۶ روز در هفته و با گذراندن ۶ برنامه ادامه داشته است.
در جلسه ارزیابی که امروز با حضور رابین عزیز، مادر، پروفسور حمیدرضا پوراعتماد، خانم سیما صنیعی مدیر فنی مرکز و PI کودک برگزار شد، پیشرفت رابین بطور میانگین به میزان ۷۳ درصد ارزیابی شد (جزییات بطور کامل در صفحه ۲ آمده است).
در این جلسه تصمیم گرفته شد که اجرای برنامه تصویری و داشتن plan در طول روز بصورت جدی توسط مادر اجرا شود و سبک بازیهای مادر آموزشی و شناختی نباشد.
به همین منظور قرار شد تا مادر در جلسه آموزشی مهارتهای لازم را کسب کند.
و در نهایت درمان مبتنی بر ABA برای رابین عزیز ادامه داشته باشد.
جزییات بیشتر روند پیشرفت رابین عزیز را با آمار و نمودار و همچنین با توضیحات کامل از زبان مادر محترم رابین در صفحه ۲ بخوانید و بشنوید.
توجه: تصاویری که از رابین عزیز منتشر کردیم تزیینی است و متعلق به او نیست.
امید درمانی (Hope Therapy) به عنوان یکی از روشهای نوین روانشناختی، نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی خانوادههای کودکان دارای اوتیسم دارد. والدینی که با چالشهای ناشی از این اختلال روبهرو هستند، اغلب با استرس، اضطراب و احساس ناامیدی مواجه میشوند. اما تحقیقات نشان دادهاند که افزایش امیدواری در والدین، بهویژه مادران، نه تنها میتواند باعث کاهش استرس آنها شود، بلکه به بهبود عملکرد اجتماعی و شناختی کودکان نیز کمک کند. در ادامه با تهران اتیسم همراه باشید تا تاثیر امیددرمانی بر والدین و کودکان دارای اتیسم را بررسی کنیم و نقش حمایت اجتماعی، آموزش مهارتهای امیدواری و تاثیر آن بر روابط خانوادگی را با هم مرور کنیم.
تاثیر امید درمانی بر کاهش استرس والدین و بهبود عملکرد کودکان دارای اتیسم
مطالعات نشان میدهند که امید درمانی میتواند به کاهش استرس و اضطراب والدین کودکان دارای اتیسم کمک کند. این کاهش استرس به نوبه خود تاثیر مثبتی بر بهبود عملکرد کودکان دارد. والدینی که در جلسات امید درمانی شرکت میکنند، گزارش دادهاند که احساس کنترل بیشتری بر شرایط داشته و بهتر میتوانند با چالشهای روزمره کنار بیایند.
علاوه بر این، امید درمانی میتواند مهارتهای مقابلهای والدین را تقویت کرده و به آنها کمک کند تا راهکارهای موثرتری برای مدیریت رفتارهای چالشبرانگیز کودکان خود بیابند. این رویکرد نهتنها استرس و فرسودگی والدین را کاهش میدهد، بلکه محیط خانوادگی آرامتری ایجاد میکند که در آن کودکان دارای اتیسم فرصت بیشتری برای یادگیری و رشد دارند. همچنین، ایجاد یک نگرش مثبت در والدین میتواند الگوی مثبتی برای کودکان باشد و به بهبود تعاملات اجتماعی و عاطفی آنها کمک کند.
نقش حمایت اجتماعی و امیدواری در بهبود کیفیت زندگی خانوادههای دارای کودکان اتیسم
حمایت اجتماعی و امیدواری به عنوان یکی از عوامل کلیدی در بهبود کیفیت زندگی خانوادههای دارای کودکان اتیسم شناسایی شده است. والدینی که از شبکههای حمایتی قویتری برخوردار هستند و امید بیشتری به آینده دارند، بهتر میتوانند با چالشهای مرتبط با اتیسم کنار بیایند و این امر به بهبود عملکرد کودکان نیز کمک میکند.
علاوه بر این، حمایت اجتماعی میتواند به والدین احساس تعلق و درک شدن بدهد و در نتیجه از تنهایی و فرسودگی آنها بکاهد. گروههای حمایتی، دوستان، خانواده و متخصصان میتوانند نقش مهمی در ارائه اطلاعات، راهنمایی و حمایت عاطفی ایفا کنند. همچنین، امیدواری والدین باعث افزایش انگیزه آنها در جستجوی راهکارهای آموزشی و درمانی مناسب برای کودکانشان میشود، که در نهایت میتواند تاثیر مثبتی بر رشد مهارتهای شناختی، ارتباطی و اجتماعی کودکان دارای اتیسم داشته باشد.
تاثیر آموزش مهارتهای امیدواری به والدین بر بهبود رفتار کودکان دارای اتیسم
آموزش مهارتهای امیدواری به والدین کودکان دارای اتیسم میتواند به بهبود رفتارهای اجتماعی و ارتباطی کودکان کمک کند. این آموزشها شامل تکنیکهایی برای افزایش خوشبینی، تعیین اهداف واقعگرایانه و تقویت انگیزه برای دستیابی به این اهداف است. والدینی که این مهارتها را فرا گرفتهاند، گزارش دادهاند که کودکانشان پیشرفتهای قابل توجهی در تعاملات اجتماعی و ارتباطات نشان دادهاند.
امید درمانی و بهبود روابط خانوادگی در خانوادههای دارای کودکان اتیسم
امید درمانی نه تنها بر کودکان دارای اتیسم تاثیر مثبت دارد، بلکه میتواند روابط خانوادگی را نیز بهبود بخشد. والدینی که در جلسات امید درمانی شرکت میکنند، گزارش دادهاند که ارتباط بهتری با همسران و سایر فرزندان خود دارند و این بهبود روابط به نوبه خود محیطی حمایتیتر برای کودک دارای اتیسم فراهم میکند.
تاثیر امیدواری بر مشارکت والدین در درمان کودکان اتیسم
امیدواری والدین به بهبودی کودکانشان میتواند مشارکت آنها در برنامههای درمانی را افزایش دهد. والدینی که امید بیشتری به آینده دارند، تمایل بیشتری به مشارکت فعال در جلسات درمانی و پیگیری توصیههای درمانگران نشان میدهند. این مشارکت فعال به نوبه خود میتواند به بهبود نتایج درمانی کودکان کمک کند.
امید مادران همسو با بهبود کودکان دارای اتیسم
مطالعات نشان داده است که امیدواری مادران کودکان دارای اتیسم، تاثیر بسزایی در بهبود وضعیت فرزندانشان دارد. تحقیقات علمی متعددی به بررسی این موضوع پرداخته است و نتایج نشان میدهد که مادران امیدوار، انگیزه بیشتری برای پیگیری درمانها و آموزشهای لازم برای فرزندان خود دارند. این امر منجر به پیشرفت بیشتر در مهارتهای ارتباطی، اجتماعی و شناختی کودکان میشود.
یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه علوم پزشکی تهران نشان میدهد که مادران امیدوار، استرس کمتری را تجربه میکنند و در نتیجه، تعامل مثبتتری با فرزندان خود دارند. این تعامل مثبت، به نوبه خود، باعث افزایش اعتماد به نفس و بهبود رفتار کودکان دارای اتیسم میشود.
مطالعه دیگری که در مجله “Journal of Autism and Developmental Disorders” منتشر شده است، نشان میدهد که امیدواری مادران، نه تنها بر کودکان، بلکه بر خود آنها نیز تاثیر مثبت دارد. مادران امیدوار، احساس رضایت بیشتری از زندگی دارند و از سلامت روانی بهتری برخوردارند.
سخن پایانی
امید، نیرویی قدرتمند در مسیر رشد و بهبودی است که میتواند والدین را به مشارکت فعالتر در درمان کودکانشان ترغیب کند و به آنها کمک کند تا با چالشهای اتیسم بهتر کنار بیایند. آموزش مهارتهای امیدواری و بهرهگیری از حمایتهای اجتماعی، نه تنها به کاهش استرس والدین میانجامد، بلکه موجب پیشرفت چشمگیر کودکان در مهارتهای ارتباطی و اجتماعی میشود. ازاینرو، سرمایهگذاری بر روشهای امیددرمانی و تقویت امید در خانوادههای دارای کودک اتیسم، گامی ارزشمند در جهت ارتقای کیفیت زندگی آنها خواهد بود.
این نکته لازم به ذکر است که امیدواری، یک احساس قابل یادگیری است. مادران میتوانند با شرکت در گروههای حمایتی، مطالعه کتابها و مقالات مرتبط و مشاوره با متخصصان، امیدواری خود را تقویت کنند و به فرزندان خود در مسیر بهبود و پیشرفت، یاری رسانند.
ما در مرکز تهران اتیسم مجموعه خدمات متنوعی را ویژه والدین کودکان دارای اتیسم ارائه میدهیم. برای آشنایی بیشتر میتوانید به صفحه خدمات مرکز مراجعه بفرمایید.
نویسندگان: سید رسول رحمتی، زهرا راستگو
بازبینی و ویرایش: دکتر محمد کیانی
منابع:
Snyder, C. R. (2002). Hope theory: Rainbows in the mind. *Psychological Inquiry*, 13(4), 249-275.
Benson, P. R. (2010). Coping, distress, and well-being in mothers of children with autism. *Research in Autism Spectrum Disorders*, 4(2), 217-228.
Cheavens, J. S., & Gum, A. (2000). The science of hope. *The Journal of Positive Psychology*, 5(6), 462-467.
Lloyd, T. J., & Hastings, R. P. (2009). Hope as a psychological resilience factor in mothers and fathers of children with intellectual disabilities. *Journal of Intellectual Disability Research*, 53(12), 957-968.
Karst, J. S., & Van Hecke, A. V. (2012). Parent and family impact of autism spectrum disorders: A review and proposed model for intervention evaluation. *Clinical Child and Family Psychology Review*, 15(3), 247-277.
تاثیرآموزش مثبت نگری بر شفقت به خود و امید بهزندگی مادران کودکان اتیسم (https://jpe.atu.ac.ir/article_10016.html)
الکس نازنین متولد بهار ۱۴۰۰ است. الکس در تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۴۰۲ برای اولین بار با خانواده وارد مرکز تهران اتیسم شد و در جلسه ارزیابی تشخیصی شرکت کرد. الکس عزیز متولد ایران نبود. خانواده او در کشور میزبان متوجه برخی از مشکلات او شده بودند و به همین جهت در همانجا با کمک متخصصین او را مورد ارزیابی قرار داده بودند. بنا به تشخیص این متخصصین الکس خدمات کاردرمانی، گفتاردرمانی و ABA را در همان کشور دریافت کرده بود. در جلسه ارزیابی با حضور متخصصین مرکز تهران اتیسم برای الکس عزیز برنامه فشرده خدمات ABA در دو شیفت ۶ روزه (برای صبحها) و ۳ روزه (در عصرها) توصیه شد. همچنین طبق توصیه متخصصین خانواده برای شرکت در دوره دایهگری دیجیتال و کارگاه ارتباط با کودک از طریق بازی ثبتنام کردند.
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
۶ ماه فشرده و امیدبخش
در تاریخ ۷ مرداد ۱۴۰۳ الکس عزیز همراه با خانواده در جلسه ارزیابی ۶ ماهه اول که بعد از آغاز دریافت خدمات ABA برگزار میشد، شرکت کرد. حالا پس از شرکت در دوره دایهگری دیجیتال و دریافت دو شیفت (صبح و عصر) از خدمات ABA از مرکز تهران اتیسم به مدت ۶ ماه، کودک پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. مهارتهای خودیاری، مهارتهای اجتماعی و بازی، مهارتهای شناختی، گفتاری و حسی حرکتی همه در الکس عزیز پیشرفت مناسبی داشته (گزارش دقیق آن در صفحه ۲ بخوانید)
با توجه به در نظر گرفتن پیشرفتهای الکس در این جلسه تصمیم بر آن شد که بخشی از کلاسهای او کاهش پیدا کند.
جزییات بیشتر روند پیشرفت الکس عزیز را با آمار و نمودار و همچنین با توضیحات کامل از زبان مادر محترم الکس در صفحه ۲ بخوانید و بشنوید.
توجه: تصاویری که از الکس عزیز منتشر کردیم تزیینی است و متعلق به او نیست.
در این مطلب درباره روش آموزشی Seaver-NETT و تاثیر آن در بهبود مهارتهای اجتماعی در کودکان دارای اتیسم صحبت خواهیم کرد. با تهران اتیسم همراه باشید.
در ابتدا باید مروری بر روش Seaver-NETT داشته باشیم.
روش Seaver-NETT مخفف (Nonverbal communication, Emotion recognition, and Theory of mind Training) است. این برنامه یک روش آموزشی و درمانی است که برای بهبود مهارتهای اجتماعی در افرادی طراحی شده که در درک و پردازش سیگنالهای اجتماعی، مانند ارتباط غیرکلامی و تشخیص احساسات مشکل دارند. این مشکلات بهویژه در افرادی با اختلالات طیف اتیسم، اختلال کمتوجهی-بیشفعالی (ADHD) و برخی از اختلالات روانشناختی دیگر مشاهده میشود.
اجزای اصلی Seaver-NETT
ارتباط غیرکلامی: این بخش روی آموزش نحوه استفاده و درک زبان بدن، حالات چهره و اشارات دست تمرکز دارد. افراد یاد میگیرند چگونه سیگنالهای غیرکلامی را تفسیر کرده و به طور موثر به آنها پاسخ دهند.
تشخیص احساسات: هدف این بخش کمک به افراد در تشخیص و تفکیک احساسات مختلف از طریق مشاهده حالات چهره و رفتار دیگران است. این مهارت به بهبود روابط اجتماعی کمک میکند و باعث میشود افراد در تعاملات خود همدلی بیشتری نشان دهند.
نظریه ذهن: نظریه ذهن به توانایی درک و پیشبینی افکار، احساسات و نیات دیگران اشاره دارد. این مهارت در تعاملات اجتماعی بسیار حیاتی است و به افراد کمک میکند دیدگاه دیگران را در نظر گرفته و پاسخهای مناسبتری ارائه دهند.
کاربردها
بهبود تواناییهای اجتماعی در کودکان و بزرگسالان دارای اتیسم
ارتقای مهارتهای شناخت اجتماعی در افراد مبتلا به اختلالات یادگیری یا مشکلات رفتاری
تقویت همدلی و درک بینفردی در افراد با مشکلات ارتباطی
این روش میتواند به شکل کارگاههای آموزشی یا جلسات درمانی فردی یا گروهی اجرا شود و معمولا از روشهای مبتنی بر بازی و تمرینات عملی برای آموزش استفاده میکند.
پژوهش سوریا و همکاران به بررسی تاثیر آموزش گروهی مهارتهای اجتماعی کودکان دارای اتیسم پرداختند. هدف این مطالعه ارزیابی کارایی یک گروه آموزشی مهارتهای اجتماعی هدفمند در کودکان سنین مدرسه و مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. در این پژوهش مداخلهی Seaver-NETT دوازده جلسهای (CBI) برای کودکان با هدف مهارتهای رفتاری اجتماعی کودکان اتیسم انجام شد.
شرکت کنندگان این مطالعه ۶۹ کودک دارای اتیسم که به سن ۸ تا ۱۱ سال و دارای هوش کلامی بیش از ۷۰ بودند، برای بررسی کارایی NETT نسبت به گروه بازی (کنترل) شرکت کردند.
نتایج درمان شامل گزارشات مربی در زمینه ارزیابیهای رفتار اجتماعی و عصب روانشناختی شناخت اجتماعی بود. نتایج در ابتدای تحقیقات، در انتهای تحقیقات و سه ماه بعد از مرحله درمان جمع آوری گردید.
بهبودهای معنی داری در زمینه نتایج رفتار اجتماعی مانند تبادلات غیرکلامی، پاسخ تلقینی و روابط اجتماعی در این کودکان مشاهده شد. این دادهها نشان داد که مداخلهی شناختی ـ رفتاری NET باعث بهبود نواقص ارتباطات-اجتماعی در کودکان کلامی به سن مدرسه دارای اتیسم میشود.
مغز انسان، بهویژه در سالهای اولیه زندگی، شگفتانگیزترین ظرفیتها را برای رشد و تغییر نشان میدهد. از لحظه تولد، این عضو بینظیر با سرعتی باورنکردنی شروع به شکلگیری اتصالات عصبی میکند و زیرساختهایی را فراهم میآورد که تمامی جنبههای یادگیری، حرکت و احساسات ما را ممکن میسازد. با این حال، رشد مغز وابسته به محرکهای محیطی است که از طریق حواس به آن منتقل میشود.
این مقاله به بررسی فرآیند شبکهبندی مغز از دوران جنینی تا کودکی میپردازد و نشان میدهد که چگونه تحریک مناسب از طریق نور، صدا، لمس و حرکت، میتواند شکلگیری سیناپسها و رشد عصبی را تقویت کند. همچنین، به نقش حیاتی این تحریکات در رشد کودکان، بهویژه کودکانی که با چالشهایی نظیر اتیسم مواجه هستند، پرداخته میشود. هدف این مقاله ارائه بینشی جامع درباره اهمیت تحریک حسی در پرورش توانمندیهای شناختی و رفتاری کودکان است. با تهران اتیسم همراه باشید.
با توجه به اینکه نوزاد با حدود ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی متولد میشود، فرض عجیبی نیست که تصور کنیم تعداد اتصالات این سلولهای مغزی در یک سر کوچک نسبت به ستارههای کهکشان بیشتر است! ممکن است درک این تصویر برای شما سخت باشد، به خصوص وقتی در نظر بگیرید که وزن مغز نوزاد در هنگام تولد چیزی حدود ۳۴۰ گرم است، یعنی حدود ۲۵ درصد از اندازه کامل آن، البته که لازم به ذکر است که تعداد سلولهای مغز مانند فرد بالغ است اما یک توضیح منطقی برای این وجود دارد: سلولهای مغز، درست مانند خود مغز، هنوز رشد نکردهاند. سلولهای مغزی که نورون نامیده میشوند، بزرگتر و قویتر میشوند و شاخههای شاخک مانندی (آکسون و دندریت) را تشکیل میدهند تا با سایر نورونها ارتباط برقرار کنند و زمینه را برای چگونگی بقا و شکوفایی ما در زندگی فراهم کنند، مغز ما با یادگیری ارتباطات عصبی را تشکیل میدهد.
مغز در بدو تولد
بیشتر مردم فکر می کنند که ما با مغزی کاملا شکل گرفته به دنیا میآییم، مثلا ما با تمام بافت حیاتی که باعث تپش قلب میشود متولد میشویم اما در مورد مغز اینطور نیست. در واقع مغز تنها عضوی است که در بدو تولد به طور کامل تشکیل نشده است (تعداد نورون ها افزایش پیدا نمیکند)، بلکه شبکه بندی است که تغییر میکند.
رشد مغز در واقع حدود ۴۰ روز پس از لقاح شروع میشود، زمانی که قشر مغز، ماده خاکستری که شبیه چین و چروک یا شیارهای عمیق است، شروع به تشکیل میکند. گاها نورونها با سرعت یک چهارم میلیون در دقیقه در حال رشد و تجمع هستند. در ۱۲۵ روز، نورونهای جدید به طور مداوم مانند آتش نشان از اعماق نئوکورتکس به وجود میآیند. اما این اتفاق به صورت تصادفی رخ نخواهد داد. مهاجرت آنها به مکانهای خاص تا حد زیادی توسط کد ژنتیکی به دقت سازماندهی میشود. برخی از این نورونها به سمت ساختن خود مغز هدایت میشوند و شش لایه تشکیل دهنده قشر مغز را تشکیل میدهند. تا پایان دو ماهگی، قشر مغز انسان در جنین سالم و قابل شناسایی خواهد بود. با این حال، مهاجرت سلولی به رشد خود ادامه خواهد داد و تا پایان ماه پنجم متوقف نخواهد شد.
در همین حال، یکی دیگر از جنبه های مهم رشد مغز در حال وقوع است. غلافهای چربی به نام سلولهای گلیال نیز با سرعت بیشتری جوانه زده و رشد میکنند. سلولهای گلیال یا گلیا مانند چسب در سیستم عصبی مرکزی (مغز) هستند. آنها برای نورونهای سالم ضروری هستند، زیرا جرقههای فعالیت الکتریکی و ارتباط از سلولی به سلول دیگر را میدهند – چیزی که دانشمندان سیناپسها یا اتصالات سیناپسی مینامند.
مراحل رشد مغز از مرحله جنینی تا تولد
در طول زندگی، سلول های گلیال نقش مهمی در فعال و زنده نگه داشتن مغز و سیستم عصبی دارند. آنها مسئول تامین اکسیژن و گلوکز حیاتی برای نورونها هستند. آنها به تولید آکسونها و دندریتها، ساختارهای شاخک مانند که فرستنده (آکسون) و گیرنده (دندریت) سیستم ارتباطی عظیم مغز هستند، کمک میکنند. گلیا همچنین مسئول خلاص شدن از شر نورون هایی است که چروکیده میشوند و میمیرند. اما وظیفه اصلی آنها تقویت رشد مغز با تشکیل مسیرهای عصبی است که تقریبا بر هر کاری که ما انجام میدهیم، از تنفس و یادگیری گرفته تا تفکر و احساس را کنترل میکند. ژنها نیز در تولید گلیال نقش دارند، اما فقط به میزان محدودی. رشد عمدتا به بازخورد بدن مادر از طریق تغذیه و تحریک بستگی دارد.
سیناپسها اکنون با سرعتی خیره کننده در حال توسعه هستند. در هنگام تولد، تعداد کمی از اتصالات سیناپسی وجود دارد – فقط برای تنظیم تنفس، ضربان قلب، فشار خون، متابولیسم و سایر عملکردهای حیاتی کافی است. اندازه مغز تا دو سالگی، تقریبا ۸۰ درصد مغز سالم است. در سن شش سالگی، مغز تقریبا ۹۰ درصد اندازه بزرگسالان است و تقریبا ۱۰۰۰ تریلیون سیناپس دارد، که این میزان بیشتر از میزان استفاده باهوش ترین فرد جهان از مغز خود است. این به مغز قدرت پردازش تقریبا نامحدودی میدهد.
ارتباطات سیناپسی کلیدی است که یادگیری را امکان پذیر میکند – چیزی که اکثر مردم به عنوان رشد مغز فکر میکنند. آنها کلید رشد فیزیکی نیز هستند. زمانی دانشمندان معتقد بودند که رشد ذهنی و جسمی موازی از هم هستند. اما اصلا اینطور نیست. یکی بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. هر رویداد مهم بیولوژیکی، از تشخیص لبخند مادر یا صدای پدر گرفته تا نشستن، خزیدن، راه رفتن و صحبت کردن، نتیجه اتصالات جدید است که باعث تحریک الکتریکی بین نورون ها در حلقه سیناپسی میشود.
حتی اگر سلول های مغز قبل از تولد با سرعت نور جمع شوند، اتصالات سیناپسی به صورت جادویی اتفاق نمیافتد. سیناپسها برای شکل گیری و رشد به دو چیز وابسته هستند: سوخت، به شکل اکسیژن و گلوکز، و تحریک.
وقتی دو نورون با هم برانگیخته میشوند، از نظر عملکردی به هم مرتبط میشوند. تحریک سلولها را طنینانداز میکند و آنها را قادر میسازد حتی پس از پایان احساس به مونتاژ ادامه دهند. با این حال، مونتاژ سلولی باید بارها و بارها فعال و تحریک شود تا اتصالات سیناپسی ایجاد شود. آنچه اکنون میدانیم – و هسته اصلی موفقیت این است که سوخت به تنهایی باعث رشد سلول های مغز نمیشود. این فرآیند نیز به تحریک بستگی دارد و این با استمرار میسر است.
به بیان ساده اتصالات سیناپسی (اتصال میان نورونها و تشکیل شبکهای از نورونها که با الگویی هماهنگ فعالیت میکنند) کلید یادگیری است. در مغز یک کودک یا بزرگسال هر زمان که او چیزی را فرا میگیرد، اتصالاتی میان نورونهای مغزی شکل میگیرد و شبکههایی از فعالیت مغزی فعال میشود.
همانطور که اندازه مغز بزرگ میشود، برای حفظ حجم کار فزاینده به سوخت بیشتر و بیشتری نیاز دارد. اما تمام سوخت موجود در جهان نمیتواند سلولها را در غیاب تحریک تکثیر کند. بدون تحریک، مغز رشد نخواهد کرد. سلولهای مغز تحلیل میروند و میمیرند. در سن ده سالگی، بطور متوسط مغز کودک نیمی از تریلیون سیناپسی را که در بدو تولد وجود داشت از دست میدهد (به نوعی هرس میشوند که این فعالیتی لازم و ضروری است)، به اصطلاح میگویند استفاده کنید یا از دست بدهید!
چیزی که ممکن است جالب باشد این است که دو طرف مختلف مغز به طور هماهنگ رشد نمی کنند و این اصل مهمی است.
ژنهای سازنده مغز بهویژه در بدو تولد آسیبپذیر هستند، زیرا باید دقیقا در زمان مناسب وارد عمل شوند تا مسیرهای عصبی را همانطور که طبیعت در نظر گرفته است بسازند. نورونها باید بین نیمکره چپ و راست با سرعت نور تعامل داشته باشند تا حتی سادهترین حرکت یا کوچکترین فکر را ایجاد کنند. این چیزی است که مغز انسان را به یکی از پیچیده ترین ساختارهای جهان تبدیل میکند.
در حالی که در رحم و درست پس از تولد، سمت راست مغز – بخشی که معمولا به عنوان سمت شهودی در نظر گرفته می شود – ابتدا شروع به رشد میکند. تقریبا این تاکید را برای چند سال اول زندگی حفظ میکند و به کودک کمک میکند تا دنیای اطراف خود را تفسیر کند و اولین قدمهای خود را بردارد. این پایه و اساس مهارتهایی را تشکیل میدهد که نیمکره راست برای زندگی کنترل میکند. وقتی گریه میکند و به همه چیز نه میگوید، حتی وقتی منظورش بله است، مغز راستش حرف میزند.
بعدا، در حدود سه سالگی، تاکید به سمت چپ مغز تغییر میکند، سمتی که اغلب به عنوان سمت منطقی شناخته میشود. مغز چپ اکنون از مهارتهای آموخته شده از مغز راست استفاده میکند تا به کودک شما کمک کند تا جزئیات دنیای اطراف خود را کشف کند، انگشتان کوچک خود را دور مداد رنگی بپیچد، صداهای دقیق را بشنود و با وضوح زیادی چهره کسانی را که دوستش دارند ببیند. او شیفته دنیای خود است. ذهن او از خود میپرسد، آنها کیستند؟ چرا آنها آن کار را میکنند؟ چگونه این اتفاق میافتد؟ این مغز چپ در حال رشد است و تا چند سال آینده به همین منوال ادامه خواهد داشت.
مغز رفتار جدید را تنظیم میکند اتصال به وجود میآورد و در این حال رفتارهای ناکارآمد را هرس میکند و اتصالات آنان را از بین می برد.
به بیان ساده نیم کره راست مغز کودک در دوران رحمی و پس از تولد زودتر رشد میکند و پایه بخش اعظم یادگیریهای کودک است. از سه سالگی به بعد نیم کره چپ نقش پر رنگ تری پیدا میکند. پایه و اساس منطق شکل میگیرد و کودک درباره محیط پیرامون از خود سوال میپرسد و در پی یادگیری علتها است.
بدن و مغز به هم وابسته هستند
زمانی دانشمندان معتقد بودند که هیچ رابطهای بین مغز در حال رشد و بدن در حال رشد وجود ندارد. اکنون میدانیم که اینطور نیست. بدن و ذهن به هم وابسته هستند. مغز برای ایجاد تحریک لازم برای رشد به بدن وابسته است، همانطور که بدن برای ارسال انتقال دهندههای عصبی که به ماهیچهها سیگنال حرکت میدهند، به مغز وابسته است.
دکتر فیلیپ تیتلبام، متخصص الگوهای حرکتی انسان در دانشگاه فلوریدا در گینزویل، زمانی که رشد فیزیکی کودکانی را که بعدا تشخیص اتیسم گرفتند، مطالعه کرد و به وابستگی متقابل بدن و مغز پی برد. او دریافت که در دوران نوزادی و نوپا، بعضی ازکودکان دارای اتیسم از راهبردهای غیرعادی برای حرکت استفاده میکنند. آنها غلت نمیزنند، نمینشینند، میخزد یا راه رفتن را مانند بچههای معمولی یاد نمیگیرند. گویی قسمت هایی از مغز که حرکت را کنترل میکنند به درستی به هم متصل نیستند.
دکتر تیتلبام در مصاحبه ای با نیویورک تایمز گفت: «ما تمایل داریم فکر کنیم که [اتیسم] مشکلی در ذهن است. اکنون که ما واقعا شروع به دیدن نحوه عملکرد مغز میکنیم، میدانیم که بدن بخشی از ذهن است و هیچ راهی برای جدا کردن آنها وجود ندارد.»
تحریک کردن: برانگیختن به فعالیت یا رشد یا فعالیت بیشتر
این تعریف از فرهنگ لغت وبستر، جوهره رشد مغز است. مطالعات نشان داده اند که بدون تحریک مناسب، مغز کودک آسیب میبیند. به عنوان مثال، محققان کالج پزشکی بیلور دریافتند که مغز کودکانی که زیاد بازی نمیکنند یا به ندرت لمس میشوند، ۲۰ تا ۳۰ درصد کمتر از حد طبیعی رشد میکنند.
نمایش غم انگیزی از آنچه که فقدان تحریک میتواند با مغز در حال رشد انجام دهد، چندین سال پیش در یتیم خانههای رومانی به تصویر کشیده شد که در آن نوزادان رها شده، در گهوارهها نگهداری میشدند بدون اینکه در آغوش گرفته شوند، کسی به آنها لبخند بزند، یا هرگز صدایی دوست داشتنی را بشنوند. این زندگیای بود که آنها در دوران نوزادی تجربه میکردند. مغز این کودکان تقریبا به نقطه عقب ماندگی رسید. این کودکان به دلیل محرومیت از دنیای حسی خود، رشد مغزی خود را متوقف کرده بود.
حواس وسیله نقلیهای است که تحریک را به سمت مغز هدایت میکند. در واقع، حواس و فرآیندهایی که مغز را تحریک میکند، از نزدیک در هم تنیده شدهاند..
اگرچه مغز به تنهایی قادر به ارائه مقدار مشخصی از تحریک است (رویاپردازی بهترین مثال است) اما بیشتر به منابع بیرونی برای تحریک رشد عصبی وابسته است. منابع بیرونی محرکهای محیطی طبیعی که مغز به آنها وابسته است عبارتند از:
نور
صدا یا ارتعاش
بو
طعم
درجه حرارت
دست زدن به چیزی یا کسی
فشار یا گرانش
انعکاس نور خورشید در ساحل، صدای برخورد امواج به ساحل، عطر هوای دریا، طعم آب شور، گرمای نسیم دریا، صدای دویدن پاها در خط ساحلی و حرکت بازی در شن، همه اینها میتواند حواس را برای تحریک ذهن فعال کند.
انواع محرکهای بیرونی مثبت از در آغوش گرفته شدن توسط مادر تا لمس کردن، دیدن، چشیدن مزههای مختلف، بوییدن و… همه و همه به تحریک سیستم عصبی کودک کمک میکند تا بیشتر و بهتر رشد کند و توسعه یابد.
سیستم حسی مجهز به گیرندههایی است که مانند یک کلید برای شروع جریان تحریکی که مغز را فعال میکند، عمل میکند، درست همانطور که با فشردن یک کلید، جریان الکتریکی که یک لامپ را روشن میکند، فعال میشود. شبکیه چشم دارای میلهها و مخروط هایی است که به عنوان گیرندههای نور عمل میکند. گوشها دارای مژک یا سلولهای مویی هستند که صدا را حمل میکنند. مفاصل و ماهیچهها گیرندههایی دارند که حرکت و گرانش را حس میکنند. این گیرندهها تنها با هدف جمع آوری اطلاعات از محیط و ارسال آن به مغز وجود دارند. مانند یک کلید چراغ، این گیرندهها دارای مداری مشخص در سراسر سیستم عصبی هستند. تحریک سیم را از گیرندهها به اعصاب در ستون فقرات، سپس از طریق ساقه مغز به بالا و در سراسر مغز منتقل میکند، جایی که یک انفجار در سلول ها ایجاد میشود. هرچه یک سلول مغزی بیشتر تحریک شود، اندازه و سرعت پردازش آن بیشتر میشود، اتصالات آن تقویت میشود و سیناپسهای جدید تشکیل میشود. موفقیت بر اساس سه عامل است:
فرکانس تحریک
مدت زمان تحریک
شدت تحریک
تکانههایی که سلولها را اغلب، برای طولانیترین مدت و با بیشترین شدت تحریک میکنند، بیشترین تاثیر را بر رشد سلولها و سرعت کلی پردازش مغز خواهند داشت.
به کودکی فکر کنید که در حال یادگیری دوچرخه سواری است. او ابتدا در یک سه چرخه تلاش میکند که هدایت آن را فرا بگیرد. با تلاش مکرر کودک حرکت با دوچرخ را تمرین میکند و بر مهارت تعادل تسلط پیدا میکند. مثال دیگر حفظ کردن است. به دفعات زیادی فکر کنید که قبل از اینکه بتوانید شعری را حفظی بخوانید، مجبور به خواندن سطرهای شعر شده اید.
پس مغز برای سلامت رشد خود به تحریک از طریق حواس، حرکت، آموزش با استمرار و شدت مناسب لازم دارد.
اهمیت تحریک حواس و تعامل در کودکان دارای اتیسم
مغز انسان ساختاری پیچیده و بینظیر است که رشد آن به شدت به تحریک محیطی وابسته است. همانطور که بررسی شد، هر محرک از نور و صدا گرفته تا لمس و حرکت، میتواند جرقهای باشد برای شکلگیری اتصالات عصبی جدید و تقویت سیناپسها. این موضوع برای تمامی کودکان صدق میکند، اما در مورد کودکان دارای اتیسم اهمیت بیشتری پیدا میکند.
اختلالات طیف اتیسم اغلب با نقص در پردازش حسی و ارتباطات عصبی همراه است. این کودکان ممکن است به تحریکهای محیطی به شیوهای غیرمعمول واکنش نشان دهند یا حتی از آن اجتناب کنند. بنابراین، ایجاد یک محیط غنی از تحریک حسی، متناسب با نیازهای فردی آنان، نقش کلیدی در بهبود رشد عصبی و توانمندیهای شناختی و رفتاری آنها ایفا میکند.
فعالیتهایی نظیر بازیهای حرکتی، استفاده از اسباببازیهای حسی، شنیدن موسیقی آرامشبخش، تعاملات اجتماعی، و حتی فعالیتهای سادهای مانند قدم زدن در طبیعت میتواند به تحریک موثر مغز کمک کند. این فرآیند نهتنها تواناییهای شناختی و حسی را تقویت میکند، بلکه در بهبود مهارتهای اجتماعی و عاطفی این کودکان نیز موثر است.
فعالیتهای حسی و حرکتی و بازیهای ارتباطی و تعاملی در ساعات بیداری کودک برای رشد صحیح مغز او حیاتی است.
در نهایت، موفقیت در بهبود عملکرد مغز و رفتار کودکان دارای اتیسم در گرو تداوم و تعادل در ارائه تحریکات مناسب در ساعات بیداری کودک است. هر بار که یک کودک به چیزی نگاه میکند، چیزی را لمس میکند، صدایی را میشنود یا حرکتی را انجام میدهد، فرصتهای جدیدی برای رشد مغز او ایجاد میشود. با ارائه یک محیط حمایتگر و غنی از تحریک حسی، عاطفی و اجتماعی، میتوان گامهای موثری در جهت شکوفایی پتانسیلهای کودکان اتیسم برداشت و به آنان کمک کرد تا به بهترین نسخه خود تبدیل شوند.
همه ما در زمان استرس و اضطراب راههایی برای آرام کردن خود داریم، به طور مثال ممکن است ورزش کنیم، شکلات بخوریم و یا با دوستی صمیمی صحبت کنیم. اینها رفتارهایی است که به ما کمک میکند که ورودیهای تشدید شده حسی یا نیازهای بیرونی خود را مدیریت کنیم. خودتنظیمی به این رفتارهای خود آرام کننده میگویند.
افراد دارای اتیسم برای خودتنظیمی ممکن است بال بال بزنند، دورخود بچرخند، عقب جلو کنند، تکرار جملات و یا سایر موارد داشته باشند.
حالا تصور کنید که فرایند خودتنظیمی برای بچههای دارای اتیسم که کلیشههایشان مورد قبول جامعه نیست، تا چه اندازه دشوار است.
تمپل گراندین یکی از مشهوترین افراد دارای اتیسم خودتنظیمی را به عنوان “مهارت مدیریت احساسات به گونهای که به سطوح طاقتفرسا نرسد و در یادگیری و رشد تداخل پیدا نکند” تعریف میکند.
افراد دارای رشد عادی گاها از کلمات برای بیان علت و چگونگی رخداد این بینظمی استفاده میکنند، اما افراد دارای اتیسم معمولا به قدری دچار بینظمی میشوند که بیان برایشان دشوار میشود و این را نیز در نظر داشته باشید که افراد دارای اتیسم از لحاظ ارتباطی نسبت به گروه همسالان دارای نقایصی هستند.
بنابراین چه کاری می توان انجام داد؟!
مهم است که به بافت محیطی نگاه کنید تا بفهمید چه اتفاقی در حال وقوع است. آیا محیط جدیدی است؟ آیا این محیطی است که قبلا در آن بوده است؟ آخرین باری که آنجا بود تجربهاش چگونه بود؟ این سوالات میتواند سرنخها و راهنماییهایی را برای کمک به شما در حمایت از فرد دارای اتیسم ارائه دهد.
گاهی اوقات، یک محیط ممکن است اضطراب آور یا پر از ورودیهای حسی زیادی باشد. این میتواند هم خوب باشد و هم بد. گاهی ممکن است فرد حسیطلب باشد و به دنبال تحریکات حسی زیادی از محیط باشد. در موارد دیگر، ممکن است از تحریک حسی اجتناب کند و سعی کند از محرکها دور شود. مشاهده رفتار فرد در زمینه محیط میتواند سرنخهایی در مورد آنچه که آنها تجربه میکنند به شما بدهد بنابراین حواستان به مسائل حسی کودک خود باشد.
چگونه والدین و مراقبان میتوانند به کودکان دارای اتیسم خود بیاموزند که احساسات خود را بهتر تنظیم کنند؟
قبل از اینکه بتوانید خودتنظیمی کنید، مهم است که درک پایهای از احساسات وجود داشته باشد. کودک نه تنها باید بتواند عواطف خود را تشخیص دهد، بلکه باید تشخیص دهد که این احساس چگونه به نظر میرسد و چه احساسی دارد. مثلا چه چیزی او را خوشحال میکند؟ چه چیزی او را مضطرب میکند؟
شناسایی این موارد در ابتدا به ایجاد بلوکهای سازنده خودآگاهی عاطفی کمک میکند و درک نحوه مدیریت تحریک بیش از حد یا کمتحریکی در محیط را آسانتر میکند.
اگر مطمئن نیستید که از کجا شروع کنید و چگونه به کودک عزیزتان آموزش دهید تا احساساتش را شناسایی و درک کند، از تیم مراقبت یا درمانگر و مربی او راهنمایی بخواهید. گاهی هم نیازمند آن است که تحت نظر یک تیم متخصص رشدی باشید.
اگر برای کودک دارای اتیسم خود نیاز به ارزیابی و یا آموزش تکنیکهای خودتنظیمی دارید میتوانید از خدمات مرکز تهران اتیسم کمک بگیرید.