مغز انسان، بهویژه در سالهای اولیه زندگی، شگفتانگیزترین ظرفیتها را برای رشد و تغییر نشان میدهد. از لحظه تولد، این عضو بینظیر با سرعتی باورنکردنی شروع به شکلگیری اتصالات عصبی میکند و زیرساختهایی را فراهم میآورد که تمامی جنبههای یادگیری، حرکت و احساسات ما را ممکن میسازد. با این حال، رشد مغز وابسته به محرکهای محیطی است که از طریق حواس به آن منتقل میشود.
این مقاله به بررسی فرآیند شبکهبندی مغز از دوران جنینی تا کودکی میپردازد و نشان میدهد که چگونه تحریک مناسب از طریق نور، صدا، لمس و حرکت، میتواند شکلگیری سیناپسها و رشد عصبی را تقویت کند. همچنین، به نقش حیاتی این تحریکات در رشد کودکان، بهویژه کودکانی که با چالشهایی نظیر اتیسم مواجه هستند، پرداخته میشود. هدف این مقاله ارائه بینشی جامع درباره اهمیت تحریک حسی در پرورش توانمندیهای شناختی و رفتاری کودکان است. با تهران اتیسم همراه باشید.
سلولهای عصبی مغز نوزاد
با توجه به اینکه نوزاد با حدود ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی متولد میشود، فرض عجیبی نیست که تصور کنیم تعداد اتصالات این سلولهای مغزی در یک سر کوچک نسبت به ستارههای کهکشان بیشتر است! ممکن است درک این تصویر برای شما سخت باشد، به خصوص وقتی در نظر بگیرید که وزن مغز نوزاد در هنگام تولد چیزی حدود ۳۴۰ گرم است، یعنی حدود ۲۵ درصد از اندازه کامل آن، البته که لازم به ذکر است که تعداد سلولهای مغز مانند فرد بالغ است اما یک توضیح منطقی برای این وجود دارد: سلولهای مغز، درست مانند خود مغز، هنوز رشد نکردهاند. سلولهای مغزی که نورون نامیده میشوند، بزرگتر و قویتر میشوند و شاخههای شاخک مانندی (آکسون و دندریت) را تشکیل میدهند تا با سایر نورونها ارتباط برقرار کنند و زمینه را برای چگونگی بقا و شکوفایی ما در زندگی فراهم کنند، مغز ما با یادگیری ارتباطات عصبی را تشکیل میدهد.
مغز در بدو تولد
بیشتر مردم فکر می کنند که ما با مغزی کاملا شکل گرفته به دنیا میآییم، مثلا ما با تمام بافت حیاتی که باعث تپش قلب میشود متولد میشویم اما در مورد مغز اینطور نیست. در واقع مغز تنها عضوی است که در بدو تولد به طور کامل تشکیل نشده است (تعداد نورون ها افزایش پیدا نمیکند)، بلکه شبکه بندی است که تغییر میکند.
رشد مغز در واقع حدود ۴۰ روز پس از لقاح شروع میشود، زمانی که قشر مغز، ماده خاکستری که شبیه چین و چروک یا شیارهای عمیق است، شروع به تشکیل میکند. گاها نورونها با سرعت یک چهارم میلیون در دقیقه در حال رشد و تجمع هستند. در ۱۲۵ روز، نورونهای جدید به طور مداوم مانند آتش نشان از اعماق نئوکورتکس به وجود میآیند. اما این اتفاق به صورت تصادفی رخ نخواهد داد. مهاجرت آنها به مکانهای خاص تا حد زیادی توسط کد ژنتیکی به دقت سازماندهی میشود. برخی از این نورونها به سمت ساختن خود مغز هدایت میشوند و شش لایه تشکیل دهنده قشر مغز را تشکیل میدهند. تا پایان دو ماهگی، قشر مغز انسان در جنین سالم و قابل شناسایی خواهد بود. با این حال، مهاجرت سلولی به رشد خود ادامه خواهد داد و تا پایان ماه پنجم متوقف نخواهد شد.
در همین حال، یکی دیگر از جنبه های مهم رشد مغز در حال وقوع است. غلافهای چربی به نام سلولهای گلیال نیز با سرعت بیشتری جوانه زده و رشد میکنند. سلولهای گلیال یا گلیا مانند چسب در سیستم عصبی مرکزی (مغز) هستند. آنها برای نورونهای سالم ضروری هستند، زیرا جرقههای فعالیت الکتریکی و ارتباط از سلولی به سلول دیگر را میدهند – چیزی که دانشمندان سیناپسها یا اتصالات سیناپسی مینامند.
در طول زندگی، سلول های گلیال نقش مهمی در فعال و زنده نگه داشتن مغز و سیستم عصبی دارند. آنها مسئول تامین اکسیژن و گلوکز حیاتی برای نورونها هستند. آنها به تولید آکسونها و دندریتها، ساختارهای شاخک مانند که فرستنده (آکسون) و گیرنده (دندریت) سیستم ارتباطی عظیم مغز هستند، کمک میکنند. گلیا همچنین مسئول خلاص شدن از شر نورون هایی است که چروکیده میشوند و میمیرند. اما وظیفه اصلی آنها تقویت رشد مغز با تشکیل مسیرهای عصبی است که تقریبا بر هر کاری که ما انجام میدهیم، از تنفس و یادگیری گرفته تا تفکر و احساس را کنترل میکند. ژنها نیز در تولید گلیال نقش دارند، اما فقط به میزان محدودی. رشد عمدتا به بازخورد بدن مادر از طریق تغذیه و تحریک بستگی دارد.
سیناپسها اکنون با سرعتی خیره کننده در حال توسعه هستند. در هنگام تولد، تعداد کمی از اتصالات سیناپسی وجود دارد – فقط برای تنظیم تنفس، ضربان قلب، فشار خون، متابولیسم و سایر عملکردهای حیاتی کافی است. اندازه مغز تا دو سالگی، تقریبا ۸۰ درصد مغز سالم است. در سن شش سالگی، مغز تقریبا ۹۰ درصد اندازه بزرگسالان است و تقریبا ۱۰۰۰ تریلیون سیناپس دارد، که این میزان بیشتر از میزان استفاده باهوش ترین فرد جهان از مغز خود است. این به مغز قدرت پردازش تقریبا نامحدودی میدهد.
ارتباطات سیناپسی کلیدی است که یادگیری را امکان پذیر میکند – چیزی که اکثر مردم به عنوان رشد مغز فکر میکنند. آنها کلید رشد فیزیکی نیز هستند. زمانی دانشمندان معتقد بودند که رشد ذهنی و جسمی موازی از هم هستند. اما اصلا اینطور نیست. یکی بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. هر رویداد مهم بیولوژیکی، از تشخیص لبخند مادر یا صدای پدر گرفته تا نشستن، خزیدن، راه رفتن و صحبت کردن، نتیجه اتصالات جدید است که باعث تحریک الکتریکی بین نورون ها در حلقه سیناپسی میشود.
حتی اگر سلول های مغز قبل از تولد با سرعت نور جمع شوند، اتصالات سیناپسی به صورت جادویی اتفاق نمیافتد. سیناپسها برای شکل گیری و رشد به دو چیز وابسته هستند: سوخت، به شکل اکسیژن و گلوکز، و تحریک.
وقتی دو نورون با هم برانگیخته میشوند، از نظر عملکردی به هم مرتبط میشوند. تحریک سلولها را طنینانداز میکند و آنها را قادر میسازد حتی پس از پایان احساس به مونتاژ ادامه دهند. با این حال، مونتاژ سلولی باید بارها و بارها فعال و تحریک شود تا اتصالات سیناپسی ایجاد شود. آنچه اکنون میدانیم – و هسته اصلی موفقیت این است که سوخت به تنهایی باعث رشد سلول های مغز نمیشود. این فرآیند نیز به تحریک بستگی دارد و این با استمرار میسر است.
همانطور که اندازه مغز بزرگ میشود، برای حفظ حجم کار فزاینده به سوخت بیشتر و بیشتری نیاز دارد. اما تمام سوخت موجود در جهان نمیتواند سلولها را در غیاب تحریک تکثیر کند. بدون تحریک، مغز رشد نخواهد کرد. سلولهای مغز تحلیل میروند و میمیرند. در سن ده سالگی، بطور متوسط مغز کودک نیمی از تریلیون سیناپسی را که در بدو تولد وجود داشت از دست میدهد (به نوعی هرس میشوند که این فعالیتی لازم و ضروری است)، به اصطلاح میگویند استفاده کنید یا از دست بدهید!
چیزی که ممکن است جالب باشد این است که دو طرف مختلف مغز به طور هماهنگ رشد نمی کنند و این اصل مهمی است.
ژنهای سازنده مغز بهویژه در بدو تولد آسیبپذیر هستند، زیرا باید دقیقا در زمان مناسب وارد عمل شوند تا مسیرهای عصبی را همانطور که طبیعت در نظر گرفته است بسازند. نورونها باید بین نیمکره چپ و راست با سرعت نور تعامل داشته باشند تا حتی سادهترین حرکت یا کوچکترین فکر را ایجاد کنند. این چیزی است که مغز انسان را به یکی از پیچیده ترین ساختارهای جهان تبدیل میکند.
در حالی که در رحم و درست پس از تولد، سمت راست مغز – بخشی که معمولا به عنوان سمت شهودی در نظر گرفته می شود – ابتدا شروع به رشد میکند. تقریبا این تاکید را برای چند سال اول زندگی حفظ میکند و به کودک کمک میکند تا دنیای اطراف خود را تفسیر کند و اولین قدمهای خود را بردارد. این پایه و اساس مهارتهایی را تشکیل میدهد که نیمکره راست برای زندگی کنترل میکند. وقتی گریه میکند و به همه چیز نه میگوید، حتی وقتی منظورش بله است، مغز راستش حرف میزند.
بعدا، در حدود سه سالگی، تاکید به سمت چپ مغز تغییر میکند، سمتی که اغلب به عنوان سمت منطقی شناخته میشود. مغز چپ اکنون از مهارتهای آموخته شده از مغز راست استفاده میکند تا به کودک شما کمک کند تا جزئیات دنیای اطراف خود را کشف کند، انگشتان کوچک خود را دور مداد رنگی بپیچد، صداهای دقیق را بشنود و با وضوح زیادی چهره کسانی را که دوستش دارند ببیند. او شیفته دنیای خود است. ذهن او از خود میپرسد، آنها کیستند؟ چرا آنها آن کار را میکنند؟ چگونه این اتفاق میافتد؟ این مغز چپ در حال رشد است و تا چند سال آینده به همین منوال ادامه خواهد داشت.
مغز رفتار جدید را تنظیم میکند اتصال به وجود میآورد و در این حال رفتارهای ناکارآمد را هرس میکند و اتصالات آنان را از بین می برد.
بدن و مغز به هم وابسته هستند
زمانی دانشمندان معتقد بودند که هیچ رابطهای بین مغز در حال رشد و بدن در حال رشد وجود ندارد. اکنون میدانیم که اینطور نیست. بدن و ذهن به هم وابسته هستند. مغز برای ایجاد تحریک لازم برای رشد به بدن وابسته است، همانطور که بدن برای ارسال انتقال دهندههای عصبی که به ماهیچهها سیگنال حرکت میدهند، به مغز وابسته است.
دکتر فیلیپ تیتلبام، متخصص الگوهای حرکتی انسان در دانشگاه فلوریدا در گینزویل، زمانی که رشد فیزیکی کودکانی را که بعدا تشخیص اتیسم گرفتند، مطالعه کرد و به وابستگی متقابل بدن و مغز پی برد. او دریافت که در دوران نوزادی و نوپا، بعضی ازکودکان دارای اتیسم از راهبردهای غیرعادی برای حرکت استفاده میکنند. آنها غلت نمیزنند، نمینشینند، میخزد یا راه رفتن را مانند بچههای معمولی یاد نمیگیرند. گویی قسمت هایی از مغز که حرکت را کنترل میکنند به درستی به هم متصل نیستند.
دکتر تیتلبام در مصاحبه ای با نیویورک تایمز گفت: «ما تمایل داریم فکر کنیم که [اتیسم] مشکلی در ذهن است. اکنون که ما واقعا شروع به دیدن نحوه عملکرد مغز میکنیم، میدانیم که بدن بخشی از ذهن است و هیچ راهی برای جدا کردن آنها وجود ندارد.»
تحریک کردن: برانگیختن به فعالیت یا رشد یا فعالیت بیشتر
این تعریف از فرهنگ لغت وبستر، جوهره رشد مغز است. مطالعات نشان داده اند که بدون تحریک مناسب، مغز کودک آسیب میبیند. به عنوان مثال، محققان کالج پزشکی بیلور دریافتند که مغز کودکانی که زیاد بازی نمیکنند یا به ندرت لمس میشوند، ۲۰ تا ۳۰ درصد کمتر از حد طبیعی رشد میکنند.
نمایش غم انگیزی از آنچه که فقدان تحریک میتواند با مغز در حال رشد انجام دهد، چندین سال پیش در یتیم خانههای رومانی به تصویر کشیده شد که در آن نوزادان رها شده، در گهوارهها نگهداری میشدند بدون اینکه در آغوش گرفته شوند، کسی به آنها لبخند بزند، یا هرگز صدایی دوست داشتنی را بشنوند. این زندگیای بود که آنها در دوران نوزادی تجربه میکردند. مغز این کودکان تقریبا به نقطه عقب ماندگی رسید. این کودکان به دلیل محرومیت از دنیای حسی خود، رشد مغزی خود را متوقف کرده بود.
حواس وسیله نقلیهای است که تحریک را به سمت مغز هدایت میکند. در واقع، حواس و فرآیندهایی که مغز را تحریک میکند، از نزدیک در هم تنیده شدهاند..
اگرچه مغز به تنهایی قادر به ارائه مقدار مشخصی از تحریک است (رویاپردازی بهترین مثال است) اما بیشتر به منابع بیرونی برای تحریک رشد عصبی وابسته است. منابع بیرونی محرکهای محیطی طبیعی که مغز به آنها وابسته است عبارتند از:
- نور
- صدا یا ارتعاش
- بو
- طعم
- درجه حرارت
- دست زدن به چیزی یا کسی
- فشار یا گرانش
انعکاس نور خورشید در ساحل، صدای برخورد امواج به ساحل، عطر هوای دریا، طعم آب شور، گرمای نسیم دریا، صدای دویدن پاها در خط ساحلی و حرکت بازی در شن، همه اینها میتواند حواس را برای تحریک ذهن فعال کند.
سیستم حسی مجهز به گیرندههایی است که مانند یک کلید برای شروع جریان تحریکی که مغز را فعال میکند، عمل میکند، درست همانطور که با فشردن یک کلید، جریان الکتریکی که یک لامپ را روشن میکند، فعال میشود. شبکیه چشم دارای میلهها و مخروط هایی است که به عنوان گیرندههای نور عمل میکند. گوشها دارای مژک یا سلولهای مویی هستند که صدا را حمل میکنند. مفاصل و ماهیچهها گیرندههایی دارند که حرکت و گرانش را حس میکنند. این گیرندهها تنها با هدف جمع آوری اطلاعات از محیط و ارسال آن به مغز وجود دارند. مانند یک کلید چراغ، این گیرندهها دارای مداری مشخص در سراسر سیستم عصبی هستند. تحریک سیم را از گیرندهها به اعصاب در ستون فقرات، سپس از طریق ساقه مغز به بالا و در سراسر مغز منتقل میکند، جایی که یک انفجار در سلول ها ایجاد میشود. هرچه یک سلول مغزی بیشتر تحریک شود، اندازه و سرعت پردازش آن بیشتر میشود، اتصالات آن تقویت میشود و سیناپسهای جدید تشکیل میشود. موفقیت بر اساس سه عامل است:
- فرکانس تحریک
- مدت زمان تحریک
- شدت تحریک
تکانههایی که سلولها را اغلب، برای طولانیترین مدت و با بیشترین شدت تحریک میکنند، بیشترین تاثیر را بر رشد سلولها و سرعت کلی پردازش مغز خواهند داشت.
به کودکی فکر کنید که در حال یادگیری دوچرخه سواری است. او ابتدا در یک سه چرخه تلاش میکند که هدایت آن را فرا بگیرد. با تلاش مکرر کودک حرکت با دوچرخ را تمرین میکند و بر مهارت تعادل تسلط پیدا میکند. مثال دیگر حفظ کردن است. به دفعات زیادی فکر کنید که قبل از اینکه بتوانید شعری را حفظی بخوانید، مجبور به خواندن سطرهای شعر شده اید.
پس مغز برای سلامت رشد خود به تحریک از طریق حواس، حرکت، آموزش با استمرار و شدت مناسب لازم دارد.
اهمیت تحریک حواس و تعامل در کودکان دارای اتیسم
مغز انسان ساختاری پیچیده و بینظیر است که رشد آن به شدت به تحریک محیطی وابسته است. همانطور که بررسی شد، هر محرک از نور و صدا گرفته تا لمس و حرکت، میتواند جرقهای باشد برای شکلگیری اتصالات عصبی جدید و تقویت سیناپسها. این موضوع برای تمامی کودکان صدق میکند، اما در مورد کودکان دارای اتیسم اهمیت بیشتری پیدا میکند.
اختلالات طیف اتیسم اغلب با نقص در پردازش حسی و ارتباطات عصبی همراه است. این کودکان ممکن است به تحریکهای محیطی به شیوهای غیرمعمول واکنش نشان دهند یا حتی از آن اجتناب کنند. بنابراین، ایجاد یک محیط غنی از تحریک حسی، متناسب با نیازهای فردی آنان، نقش کلیدی در بهبود رشد عصبی و توانمندیهای شناختی و رفتاری آنها ایفا میکند.
فعالیتهایی نظیر بازیهای حرکتی، استفاده از اسباببازیهای حسی، شنیدن موسیقی آرامشبخش، تعاملات اجتماعی، و حتی فعالیتهای سادهای مانند قدم زدن در طبیعت میتواند به تحریک موثر مغز کمک کند. این فرآیند نهتنها تواناییهای شناختی و حسی را تقویت میکند، بلکه در بهبود مهارتهای اجتماعی و عاطفی این کودکان نیز موثر است.
در نهایت، موفقیت در بهبود عملکرد مغز و رفتار کودکان دارای اتیسم در گرو تداوم و تعادل در ارائه تحریکات مناسب در ساعات بیداری کودک است. هر بار که یک کودک به چیزی نگاه میکند، چیزی را لمس میکند، صدایی را میشنود یا حرکتی را انجام میدهد، فرصتهای جدیدی برای رشد مغز او ایجاد میشود. با ارائه یک محیط حمایتگر و غنی از تحریک حسی، عاطفی و اجتماعی، میتوان گامهای موثری در جهت شکوفایی پتانسیلهای کودکان اتیسم برداشت و به آنان کمک کرد تا به بهترین نسخه خود تبدیل شوند.
گرد آوری و ترجمه: رسول رحمتی، ارزیاب تهران اتیسم
بازبینی، ویرایش و بخشهای تکمیلی: دکتر محمد کیانی