۷۰ درصد خانواده و ۳۰ درصد درمانگر، تجربه مادر کیان

حدود دو سال پیش بود که ما متوجه شدیم که پسرمون یک چیزایش درست نیست و اصلاً کلام نداشت. من از اطرافیان می شنیدم که می گفتن بهمون بی­محلی می­کنه، و من توی اینترنت می­خوندم که مثلا چرخوندن چرخ وسایل، ردیف کردن ماشین­ها و … که همه اینها رو پسرم داشت و روزی ۶ تا ۸ ساعت تلویزیون می­دید که چون تلویزیون روشن بود ما متوجه نمی­شدیم که مشکل­اش چقدر هست. تا اینکه تصمیم گرفتیم ببریمش پیش دکتر مغز و اعصاب، که گفتن مشکل ارتباط محیطی داره و دکتر پوراعتماد رو بهمون معرفی کردن.

خوب از همون اول من و همسرم دنیا رو سرمون خراب شد و تا چند روز انگار توی این دنیا نبودیم و نمی­خواستیم باور کنیم. و به انواع و اقسام اتفاقات آینده فکر می­کردیم که آینده پسرمون چی می­شه؟ ولی بعد از چند روز به خودمون اومدیم و گفتیم که باید درمان رو شروع کنیم و اگر انجام ندیم از این بدتر هم ممکنه بشه.

رفتیم پیش دکتر پوراعتماد و ارزیابی کردن، بعد ارزیابی من اصلاً ناامیدی توی چهره­شون ندیدم و این امیدوارم می­کرد و گفتن این جمله که پسرتون خوب میشه انگار یه نور امیدی توی قلبم روشن شد و همون شد انگیزه ای برام و اینکه توی این راه ۷۰ درصد خانواده مهمه و ۳۰ درصد درمانگر، واقعاً ما به عینه دیدیم که تا خودمون برای بچه­ مون تلاش نمی­کردیم جدا از آموزش، به نتیجه دلخواه نمی­رسیدیم.

توی این مسیر ما از کسایی که می­تونستن بهمون کمک کنن کمک گرفتیم و به بقیه خانواده که نمی­تونستن کمک کنن چیزی نگفتیم، پیشنهادم برای خانواده ها اینه که اینکار انجام بدن. ما واژه اتیسم رو بعد از چند وقت فراموش کردیم و گفتیم پسرمون این مشکلات رو داره و باید برطرف بشه.

نکته بعدی اینه که بازی­ها و کارهای روزمره رو من و همسرم تقسیم می­کردیم که یه ساعاتی من با پسرم بازی می­کردم و یه ساعاتی همسرم، تا آخر شب. اینطوری بود که به یک نفر فشار نمی­اومد و موفق­تر هم بودیم. در آخر اینکه به حرف­های اطرافیان و خانواده­هایی که همش از خوب نشدن بچه­ها و ناامیدی حرف می­زنن توجه نکنین چون تو این راه فقط خود پدر و مادر و نزدیکان هستن که بهترین کمک رو به بچه می­تونن بکنن، البته من خودم به شخصه از تجربه مادرانی که موفق شده بودن کمک گرفتم و استفاده کردم.