راز یادگیری و شبکه بندی مغز با تاکید به نقش آن در اختلال طیف اتیسم

راز یادگیری: شبکه بندی مغز و تاکید بر نقش آن در اختلال طیف اوتیسم

مغز انسان، به‌ویژه در سال‌های اولیه زندگی، شگفت‌انگیزترین ظرفیت‌ها را برای رشد و تغییر نشان می‌دهد. از لحظه تولد، این عضو بی‌نظیر با سرعتی باورنکردنی شروع به شکل‌گیری اتصالات عصبی می‌کند و زیرساخت‌هایی را فراهم می‌آورد که تمامی جنبه‌های یادگیری، حرکت و احساسات ما را ممکن می‌سازد. با این حال، رشد مغز وابسته به محرک‌های محیطی است که از طریق حواس به آن منتقل می‌شود.

این مقاله به بررسی فرآیند شبکه‌بندی مغز از دوران جنینی تا کودکی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه تحریک مناسب از طریق نور، صدا، لمس و حرکت، می‌تواند شکل‌گیری سیناپس‌ها و رشد عصبی را تقویت کند. همچنین، به نقش حیاتی این تحریکات در رشد کودکان، به‌ویژه کودکانی که با چالش‌هایی نظیر اتیسم مواجه هستند، پرداخته می‌شود. هدف این مقاله ارائه بینشی جامع درباره اهمیت تحریک حسی در پرورش توانمندی‌های شناختی و رفتاری کودکان است. با تهران اتیسم همراه باشید.

 

راز یادگیری و شبکه بندی مغز با تاکید به نقش آن در اختلال طیف اتیسم

سلول‌های عصبی مغز نوزاد

با توجه به اینکه نوزاد با حدود ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی متولد می‌شود، فرض عجیبی نیست که تصور کنیم تعداد اتصالات این سلول‌های مغزی در یک سر کوچک نسبت به ستاره‌های کهکشان بیشتر است! ممکن است درک این تصویر برای شما سخت باشد، به خصوص وقتی در نظر بگیرید که وزن مغز نوزاد در هنگام تولد چیزی حدود ۳۴۰ گرم است، یعنی حدود ۲۵ درصد از اندازه کامل آن، البته که لازم به ذکر است که تعداد سلول‌های مغز مانند فرد بالغ است اما یک توضیح منطقی برای این وجود دارد: سلول‌های مغز، درست مانند خود مغز، هنوز رشد نکرده‌اند. سلول‌های مغزی که نورون نامیده می‌شوند، بزرگ‌تر و قوی‌تر می‌شوند و شاخه‌های شاخک مانندی (آکسون و دندریت) را تشکیل می‌دهند تا با سایر نورون‌ها ارتباط برقرار کنند و زمینه را برای چگونگی بقا و شکوفایی ما در زندگی فراهم کنند، مغز ما با یادگیری ارتباطات عصبی را تشکیل می‌دهد.

مغز در بدو تولد

بیشتر مردم فکر می کنند که ما با مغزی کاملا شکل گرفته به دنیا می‌آییم، مثلا ما با تمام بافت حیاتی که باعث تپش قلب می‌شود متولد می‌شویم اما در مورد مغز اینطور نیست. در واقع مغز تنها عضوی است که در بدو تولد به طور کامل تشکیل نشده است (تعداد نورون ها افزایش پیدا نمی‌کند)، بلکه شبکه بندی است که تغییر می‌کند.

رشد مغز در واقع حدود ۴۰ روز پس از لقاح شروع می‌شود، زمانی که قشر مغز، ماده خاکستری که شبیه چین و چروک یا شیارهای عمیق است، شروع به تشکیل می‌کند. گاها نورون‌ها با سرعت یک چهارم میلیون در دقیقه در حال رشد و تجمع هستند. در ۱۲۵ روز، نورون‌های جدید به طور مداوم مانند آتش نشان از اعماق نئوکورتکس به وجود می‌آیند. اما این اتفاق به صورت تصادفی رخ نخواهد داد. مهاجرت آن‌ها به مکان‌های خاص تا حد زیادی توسط کد ژنتیکی به دقت سازمان‌دهی می‌شود. برخی از این نورون‌ها به سمت ساختن خود مغز هدایت می‌شوند و شش لایه تشکیل دهنده قشر مغز را تشکیل می‌دهند. تا پایان دو ماهگی، قشر مغز انسان در جنین سالم و قابل شناسایی خواهد بود. با این حال، مهاجرت سلولی به رشد خود ادامه خواهد داد و تا پایان ماه پنجم متوقف نخواهد شد.

 

در همین حال، یکی دیگر از جنبه های مهم رشد مغز در حال وقوع است. غلاف‌های چربی به نام سلول‌های گلیال نیز با سرعت بیشتری جوانه زده و رشد می‌کنند. سلول‌های گلیال یا گلیا مانند چسب در سیستم عصبی مرکزی (مغز) هستند. آن‌ها برای نورون‌های سالم ضروری هستند، زیرا جرقه‌های فعالیت الکتریکی و ارتباط از سلولی به سلول دیگر را می‌دهند – چیزی که دانشمندان سیناپس‌ها یا اتصالات سیناپسی می‌نامند.

مراحل رشد مغز از مرحله جنینی تا تولد
مراحل رشد مغز از مرحله جنینی تا تولد

در طول زندگی، سلول های گلیال نقش مهمی در فعال و زنده نگه داشتن مغز و سیستم عصبی دارند. آنها مسئول تامین اکسیژن و گلوکز حیاتی برای نورون‌ها هستند. آنها به تولید آکسون‌ها و دندریت‌ها، ساختارهای شاخک مانند که فرستنده (آکسون) و گیرنده (دندریت) سیستم ارتباطی عظیم مغز هستند، کمک می‌کنند. گلیا همچنین مسئول خلاص شدن از شر نورون هایی است که چروکیده می‌شوند و می‌میرند. اما وظیفه اصلی آنها تقویت رشد مغز با تشکیل مسیرهای عصبی است که تقریبا بر هر کاری که ما انجام می‌دهیم، از تنفس و یادگیری گرفته تا تفکر و احساس را کنترل می‌کند. ژن‌ها نیز در تولید گلیال نقش دارند، اما فقط به میزان محدودی. رشد عمدتا به بازخورد بدن مادر از طریق تغذیه و تحریک بستگی دارد.

سیناپس‌ها اکنون با سرعتی خیره کننده در حال توسعه هستند. در هنگام تولد، تعداد کمی از اتصالات سیناپسی وجود دارد – فقط برای تنظیم تنفس، ضربان قلب، فشار خون، متابولیسم و سایر عملکردهای حیاتی کافی است. اندازه مغز تا دو سالگی، تقریبا ۸۰ درصد مغز سالم است. در سن شش سالگی، مغز تقریبا ۹۰ درصد اندازه بزرگسالان است و تقریبا ۱۰۰۰ تریلیون سیناپس دارد، که این میزان بیشتر از میزان استفاده باهوش ترین فرد جهان از مغز خود است. این به مغز قدرت پردازش تقریبا نامحدودی می‌دهد.

ارتباطات سیناپسی کلیدی است که یادگیری را امکان پذیر می‌کند – چیزی که اکثر مردم به عنوان رشد مغز فکر می‌کنند. آنها کلید رشد فیزیکی نیز هستند. زمانی دانشمندان معتقد بودند که رشد ذهنی و جسمی موازی از هم هستند. اما اصلا اینطور نیست. یکی بدون دیگری نمی‌تواند وجود داشته باشد. هر رویداد مهم بیولوژیکی، از تشخیص لبخند مادر یا صدای پدر گرفته تا نشستن، خزیدن، راه رفتن و صحبت کردن، نتیجه اتصالات جدید است که باعث تحریک الکتریکی بین نورون ها در حلقه سیناپسی می‌شود.

حتی اگر سلول های مغز قبل از تولد با سرعت نور جمع شوند، اتصالات سیناپسی به صورت جادویی اتفاق نمی‌افتد. سیناپس‌ها برای شکل گیری و رشد به دو چیز وابسته هستند: سوخت، به شکل اکسیژن و گلوکز، و تحریک.

وقتی دو نورون با هم برانگیخته می‌شوند، از نظر عملکردی به هم مرتبط می‌شوند. تحریک سلول‌ها را طنین‌انداز می‌کند و آنها را قادر می‌سازد حتی پس از پایان احساس به مونتاژ ادامه دهند. با این حال، مونتاژ سلولی باید بارها و بارها فعال و تحریک شود تا اتصالات سیناپسی ایجاد شود. آنچه اکنون می‌دانیم – و هسته اصلی موفقیت این است که سوخت به تنهایی باعث رشد سلول های مغز نمی‌شود. این فرآیند نیز به تحریک بستگی دارد و این با استمرار میسر است.

 

به بیان ساده اتصالات سیناپسی (اتصال میان نورون‌ها و تشکیل شبکه‌ای از نورون‌ها که با الگویی هماهنگ فعالیت می‌کنند، کلید یادگیری است. در مغز یک کودک یا بزرگسال هر زمان که او چیزی را فرا می‌گیرد، اتصالاتی میان نورون‌های مغزی شکل می‌گیرد و شبکه‌هایی از فعالی مغزی فعال می‌شود.
به بیان ساده اتصالات سیناپسی (اتصال میان نورون‌ها و تشکیل شبکه‌ای از نورون‌ها که با الگویی هماهنگ فعالیت می‌کنند) کلید یادگیری است. در مغز یک کودک یا بزرگسال هر زمان که او چیزی را فرا می‌گیرد، اتصالاتی میان نورون‌های مغزی شکل می‌گیرد و شبکه‌هایی از فعالیت مغزی فعال می‌شود.

همانطور که اندازه مغز بزرگ می‌شود، برای حفظ حجم کار فزاینده به سوخت بیشتر و بیشتری نیاز دارد. اما تمام سوخت موجود در جهان نمی‌تواند سلول‌ها را در غیاب تحریک تکثیر کند. بدون تحریک، مغز رشد نخواهد کرد. سلول‌های مغز تحلیل می‌روند و می‌میرند. در سن ده سالگی، بطور متوسط مغز کودک نیمی از تریلیون سیناپسی را که در بدو تولد وجود داشت از دست می‌دهد (به نوعی هرس می‌شوند که این فعالیتی لازم و ضروری است)، به اصطلاح می‌گویند استفاده کنید یا از دست بدهید!

چیزی که ممکن است جالب باشد این است که دو طرف مختلف مغز به طور هماهنگ رشد نمی کنند و این اصل مهمی است.

ژن‌های سازنده مغز به‌ویژه در بدو تولد آسیب‌پذیر هستند، زیرا باید دقیقا در زمان مناسب وارد عمل شوند تا مسیرهای عصبی را همانطور که طبیعت در نظر گرفته است بسازند. نورون‌ها باید بین نیمکره چپ و راست با سرعت نور تعامل داشته باشند تا حتی ساده‌ترین حرکت یا کوچک‌ترین فکر را ایجاد کنند. این چیزی است که مغز انسان را به یکی از پیچیده ترین ساختارهای جهان تبدیل می‌کند.

در حالی که در رحم و درست پس از تولد، سمت راست مغز – بخشی که معمولا به عنوان سمت شهودی در نظر گرفته می شود – ابتدا شروع به رشد می‌کند. تقریبا این تاکید را برای چند سال اول زندگی حفظ می‌کند و به کودک کمک می‌کند تا دنیای اطراف خود را تفسیر کند و اولین قدم‌های خود را بردارد. این پایه و اساس مهارت‌هایی را تشکیل می‌دهد که نیمکره راست برای زندگی کنترل می‌کند. وقتی گریه می‌کند و به همه چیز نه می‌گوید، حتی وقتی منظورش بله است، مغز راستش حرف می‌زند.

 

بعدا، در حدود سه سالگی، تاکید به سمت چپ مغز تغییر می‌کند، سمتی که اغلب به عنوان سمت منطقی شناخته می‌شود. مغز چپ اکنون از مهارت‌های آموخته شده از مغز راست استفاده می‌کند تا به کودک شما کمک کند تا جزئیات دنیای اطراف خود را کشف کند، انگشتان کوچک خود را دور مداد رنگی بپیچد، صداهای دقیق را بشنود و با وضوح زیادی چهره کسانی را که دوستش دارند ببیند. او شیفته دنیای خود است. ذهن او از خود می‌پرسد، آنها کیستند؟ چرا آن‌ها آن کار را می‌کنند؟ چگونه این اتفاق می‌افتد؟ این مغز چپ در حال رشد است و تا چند سال آینده به همین منوال ادامه خواهد داشت.

مغز رفتار جدید را تنظیم می‌کند اتصال به وجود می‌آورد و در این حال رفتارهای ناکارآمد را هرس می‌کند و اتصالات آنان را از بین می برد.

 

به بیان ساده نیم کره راست مغز کودک در دوران رحمی و پس از تولد زودتر رشد می‌کند و پایه بخش اعظم یادگیری‌های کودک است. از سه سالگی به بعد نیم کره چپ نقش پر رنگ تری پیدا می‌کند. پایه و اساس منطق شکل می‌گیرد و کودک پیرامون محیط از خود سوال می‌پرسد و در پی یادگیری علتها است.
به بیان ساده نیم کره راست مغز کودک در دوران رحمی و پس از تولد زودتر رشد می‌کند و پایه بخش اعظم یادگیری‌های کودک است. از سه سالگی به بعد نیم کره چپ نقش پر رنگ تری پیدا می‌کند. پایه و اساس منطق شکل می‌گیرد و کودک درباره محیط پیرامون از خود سوال می‌پرسد و در پی یادگیری علتها است.

بدن و مغز به هم وابسته هستند

زمانی دانشمندان معتقد بودند که هیچ رابطه‌ای بین مغز در حال رشد و بدن در حال رشد وجود ندارد. اکنون می‌دانیم که اینطور نیست. بدن و ذهن به هم وابسته هستند. مغز برای ایجاد تحریک لازم برای رشد به بدن وابسته است، همانطور که بدن برای ارسال انتقال دهنده‌های عصبی که به ماهیچه‌ها سیگنال حرکت می‌دهند، به مغز وابسته است.

دکتر فیلیپ تیتلبام، متخصص الگوهای حرکتی انسان در دانشگاه فلوریدا در گینزویل، زمانی که رشد فیزیکی کودکانی را که بعدا تشخیص اتیسم گرفتند، مطالعه کرد و به وابستگی متقابل بدن و مغز پی برد. او دریافت که در دوران نوزادی و نوپا، بعضی ازکودکان دارای اتیسم از راهبردهای غیرعادی برای حرکت استفاده می‌کنند. آنها غلت نمی‌زنند، نمی‌نشینند، می‌خزد یا راه رفتن را مانند بچه‌های معمولی یاد نمی‌گیرند. گویی قسمت هایی از مغز که حرکت را کنترل می‌کنند به درستی به هم متصل نیستند.

دکتر تیتلبام در مصاحبه ای با نیویورک تایمز گفت: «ما تمایل داریم فکر کنیم که [اتیسم] مشکلی در ذهن است. اکنون که ما واقعا شروع به دیدن نحوه عملکرد مغز می‌کنیم، می‌دانیم که بدن بخشی از ذهن است و هیچ راهی برای جدا کردن آنها وجود ندارد.»

 

تحریک کردن: برانگیختن به فعالیت یا رشد یا فعالیت بیشتر

این تعریف از فرهنگ لغت وبستر، جوهره رشد مغز است. مطالعات نشان داده اند که بدون تحریک مناسب، مغز کودک آسیب می‌بیند. به عنوان مثال، محققان کالج پزشکی بیلور دریافتند که مغز کودکانی که زیاد بازی نمی‌کنند یا به ندرت لمس می‌شوند، ۲۰ تا ۳۰ درصد کمتر از حد طبیعی رشد می‌کنند.

نمایش غم انگیزی از آنچه که فقدان تحریک می‌تواند با مغز در حال رشد انجام دهد، چندین سال پیش در یتیم خانه‌های رومانی به تصویر کشیده شد که در آن نوزادان رها شده، در گهواره‌ها نگهداری می‌شدند بدون اینکه در آغوش گرفته شوند، کسی به آن‌ها لبخند بزند، یا هرگز صدایی دوست داشتنی را بشنوند. این زندگی‌ای بود که آن‌ها در دوران نوزادی تجربه می‌کردند. مغز این کودکان تقریبا به نقطه عقب ماندگی رسید. این کودکان به دلیل محرومیت از دنیای حسی خود، رشد مغزی خود را متوقف کرده بود.

حواس وسیله نقلیه‌ای است که تحریک را به سمت مغز هدایت می‌کند. در واقع، حواس و فرآیندهایی که مغز را تحریک می‌کند، از نزدیک در هم تنیده شده‌اند..

اگرچه مغز به تنهایی قادر به ارائه مقدار مشخصی از تحریک است (رویاپردازی بهترین مثال است) اما بیشتر به منابع بیرونی برای تحریک رشد عصبی وابسته است. منابع بیرونی محرک‌های محیطی طبیعی که مغز به آنها وابسته است عبارتند از:

  • نور
  • صدا یا ارتعاش
  • بو
  • طعم
  • درجه حرارت
  • دست زدن به چیزی یا کسی
  • فشار یا گرانش

انعکاس نور خورشید در ساحل، صدای برخورد امواج به ساحل، عطر هوای دریا، طعم آب شور، گرمای نسیم دریا، صدای دویدن پاها در خط ساحلی و حرکت بازی در شن، همه اینها می‌تواند حواس را برای تحریک ذهن فعال کند.

انواع محرک‌های بیرونی مثبت از در آغوش گرفته شدن توسط مادر تا لمس کردن، دیدن، چشیدن مزه‌های مختلف، بوییدن و... همه و همه به تحریک سیستم عصبی کودک کمک می‌کند تا بیشتر و بهتر رشد کند و توسعه یابد.
انواع محرک‌های بیرونی مثبت از در آغوش گرفته شدن توسط مادر تا لمس کردن، دیدن، چشیدن مزه‌های مختلف، بوییدن و… همه و همه به تحریک سیستم عصبی کودک کمک می‌کند تا بیشتر و بهتر رشد کند و توسعه یابد.

سیستم حسی مجهز به گیرنده‌هایی است که مانند یک کلید برای شروع جریان تحریکی که مغز را فعال می‌کند، عمل می‌کند، درست همانطور که با فشردن یک کلید، جریان الکتریکی که یک لامپ را روشن می‌کند، فعال می‌شود. شبکیه چشم دارای میله‌ها و مخروط هایی است که به عنوان گیرنده‌های نور عمل می‌کند. گوش‌ها دارای مژک یا سلول‌های مویی هستند که صدا را حمل می‌کنند. مفاصل و ماهیچه‌ها گیرنده‌هایی دارند که حرکت و گرانش را حس می‌کنند. این گیرنده‌ها تنها با هدف جمع آوری اطلاعات از محیط و ارسال آن به مغز وجود دارند. مانند یک کلید چراغ، این گیرنده‌ها دارای مداری مشخص در سراسر سیستم عصبی هستند. تحریک سیم را از گیرنده‌ها به اعصاب در ستون فقرات، سپس از طریق ساقه مغز به بالا و در سراسر مغز منتقل می‌کند، جایی که یک انفجار در سلول ها ایجاد می‌شود. هرچه یک سلول مغزی بیشتر تحریک شود، اندازه و سرعت پردازش آن بیشتر می‌شود، اتصالات آن تقویت می‌شود و سیناپس‌های جدید تشکیل می‌شود. موفقیت بر اساس سه عامل است:

  • فرکانس تحریک
  • مدت زمان تحریک
  • شدت تحریک

تکانه‌هایی که سلول‌ها را اغلب، برای طولانی‌ترین مدت و با بیشترین شدت تحریک می‌کنند، بیشترین تاثیر را بر رشد سلول‌ها و سرعت کلی پردازش مغز خواهند داشت.

به کودکی فکر کنید که در حال یادگیری دوچرخه سواری است. او ابتدا در یک سه چرخه تلاش می‌کند که هدایت آن را فرا بگیرد. با تلاش مکرر کودک حرکت با دوچرخ را تمرین می‌کند و بر مهارت تعادل تسلط پیدا می‌کند. مثال دیگر حفظ کردن است. به دفعات زیادی فکر کنید که قبل از اینکه بتوانید شعری را حفظی بخوانید، مجبور به خواندن سطرهای شعر شده اید.

پس مغز برای سلامت رشد خود به تحریک از طریق حواس، حرکت، آموزش با استمرار و شدت مناسب لازم دارد.

اهمیت تحریک حواس و تعامل در کودکان دارای اتیسم

مغز انسان ساختاری پیچیده و بی‌نظیر است که رشد آن به شدت به تحریک محیطی وابسته است. همان‌طور که بررسی شد، هر محرک از نور و صدا گرفته تا لمس و حرکت، می‌تواند جرقه‌ای باشد برای شکل‌گیری اتصالات عصبی جدید و تقویت سیناپس‌ها. این موضوع برای تمامی کودکان صدق می‌کند، اما در مورد کودکان دارای اتیسم اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

اختلالات طیف اتیسم اغلب با نقص در پردازش حسی و ارتباطات عصبی همراه است. این کودکان ممکن است به تحریک‌های محیطی به شیوه‌ای غیرمعمول واکنش نشان دهند یا حتی از آن اجتناب کنند. بنابراین، ایجاد یک محیط غنی از تحریک حسی، متناسب با نیازهای فردی آنان، نقش کلیدی در بهبود رشد عصبی و توانمندی‌های شناختی و رفتاری آنها ایفا می‌کند.

فعالیت‌هایی نظیر بازی‌های حرکتی، استفاده از اسباب‌بازی‌های حسی، شنیدن موسیقی آرامش‌بخش،‌ تعاملات اجتماعی، و حتی فعالیت‌های ساده‌ای مانند قدم زدن در طبیعت می‌تواند به تحریک موثر مغز کمک کند. این فرآیند نه‌تنها توانایی‌های شناختی و حسی را تقویت می‌کند، بلکه در بهبود مهارت‌های اجتماعی و عاطفی این کودکان نیز موثر است.

 

فعالیت‌های حسی و حرکتی و بازی‌های ارتباطی و تعاملی در ساعات بیداری کودک برای رشد صحیح مغز او حیاتی است.
فعالیت‌های حسی و حرکتی و بازی‌های ارتباطی و تعاملی در ساعات بیداری کودک برای رشد صحیح مغز او حیاتی است.

در نهایت، موفقیت در بهبود عملکرد مغز و رفتار کودکان دارای اتیسم در گرو تداوم و تعادل در ارائه تحریکات مناسب در ساعات بیداری کودک است. هر بار که یک کودک به چیزی نگاه می‌کند، چیزی را لمس می‌کند، صدایی را می‌شنود یا حرکتی را انجام می‌دهد، فرصت‌های جدیدی برای رشد مغز او ایجاد می‌شود. با ارائه یک محیط حمایتگر و غنی از تحریک حسی،‌ عاطفی و اجتماعی، می‌توان گام‌های موثری در جهت شکوفایی پتانسیل‌های کودکان اتیسم برداشت و به آنان کمک کرد تا به بهترین نسخه خود تبدیل شوند.

 

گرد آوری و ترجمه: رسول رحمتی، ارزیاب تهران اتیسم

بازبینی، ویرایش و بخش‌های تکمیلی: دکتر محمد کیانی


 

روند ارزیابی تشخیصی، آموزش و درمان اوتیسم در مرکز تهران اتیسم

روند ارزیابی تشخیصی، آموزش و درمان اوتیسم در مرکز تهران اتیسم

در این صفحه روند ارزیابی تشخیصی، آموزش و درمان در مرکز تهران اتیسم بصورت گام به گام توضیح داده شده است. پیش از آغاز این مطلب پیشنهاد می‌کنیم ابتدا مقاله اتیسم چیست؟ راهنمای جامع اتیسم از علائم تا درمان را مطالعه نمایید و سپس به بخش غربالگری اتیسم: آیا کودک من اتیسم دارد؟ بروید مراحل آن را انجام دهید. پس از آن به این صفحه بازگردید و با روند و مراحل تشخیص، آموزش و درمان در مرکز تهران اتیسم آشنا شوید.  

گام نخست: اخذ نوبت

شما ممکن است به اتیسم در کودک خود مشکوک شده باشید و یا اینکه توسط یکی از متخصصین به مرکز تهران اتیسم ارجاع داده شده باشید. به همین جهت برای دریافت خدمات ارزیابی تشخیصی لازم است که ابتدا از مرکز تهران اتیسم نوبت دریافت کنید. برای این کار لازم است که ابتدا با شماره تلفن ۰۲۱۸۸۰۱۰۱۶۲ تماس حاصل نمایید. این تلفن از ساعت ۸ الی ۱۶ پاسخگوی شما خواهد بود.

توجه داشته باشید که همواره یک لیست انتظار برای ارزیابی تشخیصی در مرکز تهران اتیسم وجود دارد. با این حال همکاران ما تلاش می‌کنند که در اولین فرصت به شما نوبت دهند.

همچنین لازم به ذکر است که جلسه ارزیابی تشخیصی یک جلسه چندساعته است. بنابراین در تنظیم برنامه‌های دیگر خود در آن روز به این نکته توجه داشته باشید.

گام دوم: حضور در جلسه ارزیابی تشخیصی


پس از اخذ نوبت و انجام هماهنگی‌های لازم شما همراه با فرزند خود در مرکز تهران اتیسم حاضر خواهید شد (توصیه اکید می‌شود که هر دو والد یا سرپرستان کودک در این جلسه حضور داشته باشند). در ابتدا فرم‌ها و پرسشنامه‌های مفصلی که مورد نیاز تیم متخصصین مرکز تهران اتیسم است توسط شما تکمیل خواهد شد و بعد از آن نوبت به جلسه ارزیابی خواهد رسید. در این جلسه جامع که تقریبا 2 الی ۳ ساعت زمان خواهد برد کودک شما ارزیابی خواهد شد. در این جلسه گروه متخصصین مرکز تهران اتیسم همراه با جناب پروفسور حمیدرضا پوراعتماد کودک شما را مورد مشاهده دقیق بالینی قرار خواهند داد و همچنین با شما مصاحبه خواهد شد.

پس از ارزیابی و مشاهدات دقیق بالینی تشخیص داده خواهد شد که به بیان ساده آیا کودک شما اتیسم دارد یا خیر؟ همچنین در صورت نیاز خدماتی که لازم است کودک شما دریافت کند بصورت کامل برای خانواده توضیح داده خواهد شد (در این مرحله برای انتخاب و اجرای مراحل آموزش و توانبخشی نیاز به اخذ تصمیماتی از سوی والدین است به همین جهت به جهت تسریع روند توصیه می‌شود هر دو والد یا سرپرستان کودک در این جلسه حضور داشته باشند).

از آنجایی که تشخیص اختلال طیف اتیسم تشخیص بسیار مهمی است، طبق اصول بالینی لازم است که این تشخیص توسط دو متخصص که از تشخیص یکدیگر بی‌اطلاع هستند انجام شود. به همین خاطر پس از اعلام تشخیص مرکز در صورتی که نامه تشخیص از روانپزشک اطفال یا نورولوژیست اطفال ندارید برای رسمی شدن تشخیص و طی شدن مراحل قانونی توصیه می‌شود که به یکی از این متخصصان مراجعه کنید و تشخیص را بدون اطلاع از تشخیص تیم تخصصی مرکز تهران اتیسم دریافت نمایید تا در پرونده کودک ثبت شود (یادتان باشد که طبق قوانین روانشناسان بالینی کودک نوجوان، روانپزشکان اطفال و نورولوژیستهای اطفال اجازه تشخیص گذاری را دارند).

گام سوم: آموزش والدین

مراحل آموزش و توانبخشی اتیسم در مرکز تهران اتیسم ابتدا با برنامه‌های آموزش والدین آغاز می‌شود. این برنامه‌ها با توجه به نیازهای کودک تعیین خواهد شد و می‌تواند شامل کارگاه ارتباط از طریق بازی، برنامه جیره عاطفی و برنامه مدیریت رفتارهای اضافه باشد.
در برنامه آموزشی ارتباط از طریق بازی که معمولا در یک روز به صورت حضوری برگزار می‌شود نحوه‌ی برقراری ارتباط موثر با کودک دارای اتیسم آموزش داده خواهد شد. برنامه جیره عاطفی و برنامه مدیریت رفتارهای اضافه نیز به صورت هفتگی و به شکل غیر حضوری (آنلاین) در یک دوره تقریبا دو ماهه برگزار خواهد شد.

گام چهارم: آموزش و توانبخشی کودک

پس از آماده سازی بستر درمان، نوبت به خدمات ABA خواهد رسید. این خدمات گاهی باتوجه به صلاحدید مجریان برنامه به طور موازی با برنامه جیره عاطفی و یا مدیریت رفتارهای اضافه آغاز خواهد شد.
برنامه آموزش و توانبخشی به روش ABA جامع ترین رویکرد برای درمان و آموزش کودکان دارای اتیسم است و تمام نیاز های رشدی کودک (گفتار، شناخت، مهارت‌های اجتماعی، مهارت‌های حرکتی و خودیاری) را شامل می‌شود (برای کسب اطلاعات بیشتر راهنمای جامع اختلال طیف اتیسم از علائم تا درمان را مطالعه کنید.)

برنامه ABA در مرکز تهران اتیسم برای خانواده‌های ساکن تهران و همچنین دیگر شهرهای ایران ارائه می‌شود. اما شکل خدمات تفاوت‌هایی خواهد داشت. در سیستم شهر تهران خدمات ABA به دو صورت شش روز در هفته و یا سه روز در هفته ارائه می‌شود. هر جلسه ABA سه ساعت است و طی این سه ساعت برنامه‌ای که توسط یک تیم از متخصصین شامل (ارزیاب (متخصص رشدی)، کاردرمانگر، گفتاردرمانگر و در صورت لزوم پزشک) تهیه شده است اجرا می‌شود. این برنامه را مربی ABA در منزل کودک به صورت انفرادی با کودک کار می‌کند.

در ادامه طی جلساتی که بصورت دوره‌ای با حضور کودک، مربی و متخصص ارزیاب برگزار می‌شود. میزان پیشرفت کودک توسط ارزیاب بررسی می‌شود و همچنین برنامه جدید ABA به مربی داده خواهد شد.

گام پنجم: کلاس‌های گروهی

پس از پیشرفت مناسب کودک، در صورت تشخیص و صلاحدید ارزیاب، کودک برای ورود به گروه‌های اجتماعی همسالان آماده خواهد شد. در این مرحله مرکز تهران اتیسم فرصت‌های فراوانی را برای کودک به وجود خواهد آورد تا در اجتماع حضور پیدا کند و همزمان آموزش ببنید. برنامه‌هایی همچون برنامه‌های آموزش مهارت‌های اجتماعی و تعامل با همسالان با رویکرد طبیعت گرا، دوره تعاملات اجتماعی، دوره‌های گِل بازی و سفالگری، دوره اوریگامی و… از این دست است و هر کودک با توجه به نیاز خود می‌تواند به یک یا چندتا از این دوره‌ها وارد شود.

گام ششم: ورود به مهد کودک یا مدرسه

پس از پیشرفت مناسب کودک با صلاحدید متخصص ارزیاب رشدی، کودک می‌تواند همراه با مربی سایه (شدو) وارد مهدکودک شود. در این دوره تلاش می‌شود که رفته رفته مربی سایه حذف گردد و کودک به طور مستقل در محیط مهد کودک (همچون سایر کودکان) قرار گیرد.

همچنین در صورت رسیدن سن کودک به سن ورود به مدرسه، کودک در دوره‌های مرتبط با ورود به مدرسه آموزش‌های مرتبط را دریافت می‌کند و به مدرسه عادی و یا مدارس استثنایی ورود پیدا می‌کند.

سخن پایانی

در این مطلب بصورت ساده و بدون اشاره به جزئیات با روند و مراحل تشخیص، آموزش و درمان در مرکز تهران اتیسم آشنا شدید. خدمات این مرکز به خدماتی که در این مطلب به نام آن‌ها اشاره شد محدود نمی‌شود. در مرکز تهران اتیسم همواره سعی می‌شود تا جدیدترین روش‌های آموزشی و توانبخشی دنیا که پشتوانه علمی دارند به مجموعه خدمات این مرکز افزوده شوند. برای کسب اطلاعات بیشتر و اطلاع از جزئیات هر خدمت می‌توانید به صفحه خدمات مرکز تهران اتیسم مراجعه کنید، صفحه دوره‌ها و کارگاه‌ها در مرکز تهران اتیسم را تماشا کنید و همچنین به مرور خبرهای مرکز تهران اتیسم بپرداید. مطالعه تجربیات و دلنوشته‌های مادران مرکز تهران اتیسم نیز چراغی در برابر راه شما قرار خواهد داد. همچنین همکاران ما در مرکز تهران اتیسم در تمامی این مراحل راهنمای شما خواهند بود.


پاییز با تهران اتیسم – آغاز دوره‌های متنوع پاییزی مرکز تهران اتیسم

 

ثبت نام مجموعه دوره‌های پاییزی مرکز تهران اتیسم آغاز شد.

 

این دوره‌ها برای کودکان دارای اتیسم با سنین مختلف و همچنین برای شما به عنوان والدین این کودکان عزیز طراحی شده است.

 

از طریق لینک‌های زیر می‌توانید به صفحه جزئیات و اطلاعات ثبت نام هر دوره وارد شوید.

 

 


 

آیا کودک من اتیسم دارد؟

 

تشخیص قطعی اختلال طیف اتیسم نیازمند یک بررسی همه‌ جانبه شامل دریافت تاریخچه فردی و خانوادگی کودک توسط متخصص، مصاحبه حضوری با والدین و مشاهده کودک و ارزیابی توانایی‌های کلامی و غیر کلامی او است. 

با اینحال تکمیل فرم سامانه‌ی هوشمند غربالگری اتیسم به شما کمک خواهد کرد تا از میزان احتمال ابتلای کودک خود به اتیسم آگاه شوید. این سامانه نتیجه فرم تکمیل شده توسط شما را با یکی از علامت‌های سبز، زرد و یا قرمز اعلام خواهد کرد.

 

سامانه غربالگری اتیسم ویژه نوپایان (۰ تا ۳ سال)

 

سامانه غربالگری اتیسم ویژه کودکان (۴ تا ۱۱ سال)

 

 


جوانه‌های امید بعد از فوت کردن شمع ناامیدی

با سلام

پسرم شمع ۳ سالگیشو رو امسال فوت کرد و با توجه به محدودیت¬های کرونا صرفا خانواده درجه یکمون در تولدش حضور داشتند؛ ولی اون ذوق و شوق در پسرم نمی دیدم. توجهش همچنان کم بود ولی ما گفتیم بچه هستش درست میشه ولی بعد از تولدش نگرانی ما جدی تر شد. پسرم اصلا توجه نداشت، بسیار کم نگاه می کرد یا تقریبا نگاه چشمی نداشت، به محیط بسیار بی تفاوت بود، حتی موقعی که من و همسرم از سرکار می امدیم منزل کلا نگاه نمیکرد و به اصطلاح تحویل نمیگرفت، حتی با خرید خوراکی هم ترغیب نمی شد. برای کلامش هم بسیار محدود چند کلمه می گفت و ما هم شنیده بودیم که خیلی از بچه ها تا ۵ سالگی هم حرف نمیزنن و جای نگرانی نداره و بیشتر برای خواسته هاش مارو می کشید به سمتی که چیزی رو می خواست.

در اینترنت سرچ کردیم علام شبیه اتیسم یا شبه اتیسم بود؛ البته خیلی از علامت هارو نداشت پسرم ولی کلا مطالب بسیار نا امید کننده ای بود و مثل آوار روی سر آدم خراب می شد. از طریق یکی از دوستان با مرکز اتیسم تهران آشنا شدیم به مدیریت جناب دکتر پور اعتماد و وقت ارزیابی گرفتیم. در روز مشخص شده با استرس فراوان وارد مرکز شدیم و پرسشنامه ای رو تکمیل کردیم و جناب دکتر صادقی برای ارزیابی اولیه پسرمون امدند. همون رفتارهای کودک که اشاره شد ادامه داشت، بدون هیچ گونه توجهی. حتی رفتارهایی هم دیدم که تا حالا ازش ندیده بودیم و نهایت به ویزیت جناب دکتر پوراعتماد رسیدیم که ایشون تشخیص اولیه اتیسم رو گذاشتند. کلاً والدین درک می کنند که شاید بدترین خبری باشه که تو زندگی ادم شنیده میشه. من و همسرم بسیار اشفته شدیم، بخصوص با مطالبی که در اینترنت خوانده بودیم که تاکید بر این که هیچ درمانی وجود ندارد. واقعا سخت ترین لحظه زندگی من و همسرم بود ما ابتدا نمیخواستیم قبول کنیم ولی رفتارهای کودک گواهی بود بر همه چیز.

تنها کورسوی امید ما این بود که دکتر فرمودند با مداخله خانواده امکان از بین رفتن علایم حتی بطور کامل وجود دارد. کودک ما بسیار تا سه سالگی درگیر مباحث دیجیتال و موبایل و تلویزیون و… بود. ساعتها غرق تماشا و ما هم به علت ناآگاهی تصور نمیکردیم که چه آسیبی به کودک وارد می شود و حتی خوشحال بودیم از گفتن کلمات انگلیسی فرزندمان. کرونا نیز مزید بر علت شد و یکسال ارتباط با اطرافیان و محیط بیرون به حداقل رسیده بود. دوره آنلاین اولیه رو شروع کردیم بسیار کار سخت و طاقت فرسایی است، بازی و کار با کودکی که اصلا توجه ندارد و همکاری نمیکنه و تقریبا ادم عصبی میشه و بهم میریزه و بسیار شرایط ناامید کننده ای هستش چون ناخود اگاه به قیاس با کودکان دیگر میپردازه و مدام هر بچه ای رو که میدیدم با پسرمون مقایسه میکردیم که کدام خصوصیات رو نداره ولی فقط و فقط باید با امید ادامه داد.

چاره ای جز ادامه دادن نیست. با وجود تمام سختی ها ما توکل به خدا کردیم و از رهنمودهای جناب دکتر صادقی استفاده کردیم و مرکز واقعا مایه امید ما بود. سه ماه بسیار سخت رو گذروندیم ولی باید کودک بهتر می شد به هر سختی و قیمتی که شده. کم کم طی دو ماه با کمال تعجب نگاه های پسرمون بالا اومد اوایل به سختی ارتباط چشمی برقرار می کرد به هر بهانه ای بود در هر شرایطی سعی کردیم ارتباط بگیریم و از برنامه مرکز استفاده کردیم کلیه لوازم دیجیتال قطع شد حتی برای یک دقیقه. هرروز کودک بهتر می شد. کم کم جملات دو و سه کلمه می گفت برای درخواستش ابتدای کار نگاه می کرد، بعد از چند وقت کلام بکار می برد “بیا میخوام بده” و … . تقلید کردنش و دستور پذیریش عالی شده بود. بسیار برای ما مسرت بخش بود این تغییرات حتی جزیی رو می دیدم.
کم کم کودک به محیط هوشیار تر شد از خانواده هم کمک گرفتیم برای درمان و تعامل با کودک. تغییرات بسیار محسوس بود شاید باور نکردنی باشه ولی انگار کودک از در این سه ماه به دنیای واقعی برگشت. روز ارزیابی دوم رسید، موقعیتی بسیار پراسترس که کودک شاید دوباره رفتارهای قبلی رو تکرار کند ولی با کمال تعجب بسیار با محیط خوب ارتباط برقرار کرد، تقریبا به بیشتر درخواست ها عکس العمل نشان داد و اشارات و توجه قابل قبولی داشت و جناب دکتر پوراعتماد هم بسیار راضی بود از عملکرد کودک و دوره ای بی ای رو فرمودند برای بهتر شدن و ثبات رفتار کودک. آیا خبر و اتفاقی بهتراز این برای پدر و مادر میتونه باشه؟؟؟ امید و توکل به خداوند و آموزش خانواده محور و مداوم و راهنمایی توسط اساتید مجرب منتج به این نتیجه می گردد: “اتیسم درمان دارد”.

 


گزارشی از برگزاری سمپوزیم آنلاین بیست سالگی اتیسم در ایران

سمپوزیوم اختلال طیف اتیسم، بیست سالگی اتیسم در ایران در روزهای ششم و هفتم اسفندماه ۱۳۹۹ با همکاری دانشگاه شهید بهشتی و سازمان بهزیستی  کشور برگزار شد.

در این سمپوزیوم که با حضور مسئولین و متخصصین حوزه اتیسم برگزار گردید. تاریخچه‌ای از شکل گیری سازمان درمان و توانبخشی اتیسم در ایران ارائه شد، رویکردهای گذشته و آتی به خدمات اتیسم  و نقش سازمان‌های بهزیستی و آموزش و پرورش کشور در توانبخشی و آموزش مبتلایان به اتیسم مرور شد و بر نقش موسسات مردم نهاد در آگاهی رسانی و بالا بردن کیفیت درمان تاکید شد.

در بخش‌های دیگر این سمپوزیم گزارشی از برنامه‌ها و دستاوردهای مرکز تهران اتیسم به عنوان یکی از مراکز پیشرو در امر توانبخشی و آموزش کودکان دارای اتیسم ارائه شد و خانواده‌هایی از ایران و سایر کشورها تجربیات خود را از روند توانبخشی و درمان کودک خود در اختیار شرکت کنندگان سمپوزیوم قرار دادند.

در بخش دیگر سمپوزیوم با حضور متخصصین ایرانی ساکن در کشورهای کانادا و نیوزلند الگو و کیفیت خدمات توانبخشی و آموزشی اتیسم در آن کشورها مرور شد و مقایسه‌ای میان این خدمات و خدمات ارائه شده در ایران ارائه گردید.

ارائه تجربیات شیرین و تاثیرگذار خانواده‌ها از روند درمان کودک خود و اجرای موسیقی توسط یکی از نوجوانان دارای اتیسم از بخش‌های دیگر این سمپوزیوم بود که با استقبال شرکت کنندگان رو به رو شد.

در روز دوم سمپوزیوم  سه کارگاه تخصصی ویژه والدین و متخصصان با محوریت خدمات خانواده محور اتیسم، آموزش مهارت‌های اجتماعی به نوجوانان با اختلال طیف اتیسم و برنامه‌های مدیریت رفتارهای اضافه در کودکان اتیسم به صورت رایگان برگزار گردید.

 

برنامه و پوستر سمپوزیوم را می‌توانید از اینجا مشاهده نمایید. همچنین می‌توانید بخش‌هایی از روز نخست سمپوزیم اختلال طیف اتیسم، بیست سالگی اتیسم در ایران را در صفحه یوتیوب مرکز تهران اتیسم مشاهده نمایید.

 

 


 

اتیسم شادی را به خانه ما آورد

سلام من در سال ۹۲ ازدواج کرده و حاصل این ازدواج ۲ فرزند پسر بود که اولی بدون هیچ گونه مشکلی رشد طبیعی خود را داشت اما دومی که تفاوت سنی یکسال با برادر خود دارد متاسفانه یکسری مواردش مثل برادرش نبود و از رشد طبیعی برادرش برخوردار نبود یکسری کارهایی مثل عدم توجه به اسمش، عدم ارتباط با افراد را داشت و با کسی ارتباط برقرار نمی کرد. ارتباط چشمی فوق ­‌العاده ضعیفی داشت و وقتی صدایش می کردیم به اسمش واکنش نشان نمی داد یکسری از این مشکلات، که ما متوجه شدیم و نزد دکترهای کودک مراجعه کردیم و زمانی که به متخصصین کودک در شهر بندرعباس رفتیم می گفتن مشکل خاصی نیست کمی کاردرمانی بگیرد و برای حرف زدن هم گفتاردرمانی بگیرد کودک درست می شود ولی من همانجا در بندرعباس به مدت یکسال منظم کودک را به کاردرمانی و گفتاردرمانی بردم اما هیچگونه تغییری نکرد و به یکسری جاها که بعضی ها به ما معرفی می کردند میگفتند ببرید نزد فلان ملا یا فلان رمال کارش بسیار خوبست. کودک شما چشم خورده چون کودک در دید بوده، ما همه این راهها را امتحان کردیم پیش ملا بردیم پیش فال گیر بردیم پیش رمال بردیم هر کسی یک نظری می داد و هر کسی یک چیزی می گفت خلاصه در این یکسال شما هر کاری که بگویید ما انجام دادیم یکسری می گفتند چشم در زندگی شماست و افتاده روی این بچه و این بچه شما را خدا اینجوری کرده حالا برید پیش ملا و رمال تا بچه درست شود و چشم از زندگی شما برداشته شود و ما بخاطر این بچه حاضر بودیم هرکاری که میگویند انجام بدیم.

خلاصه ما تمام این راهها را رفتیم ولی دیگر بچه ما شده بود ۲ سالش، ۲ سال و نیمش ما خیلی استرس داشتیم هم من و هم پدرش. کودک صحبت نمی کرد و روز به روز کلیشه هایش بیشتر می شد و هر روز بیشتر در خودش فرو می رفت و ما خیلی استرس داشتیم تا اینکه من در جلسات کاردرمانی بندر با یک مادر بنام مادر کودک پویا رحیمی آشنا شدم آنموقع کودک در بندرعباس کاردرمانی می گرفت. وقتی با هم صحبت کردیم گفت من دارم می روم تهران سن طلایی پویا دارد رد میشود ما داریم میرویم تهران پیش یک دکتری بنام دکتر پوراعتماد ولی تا آن زمان هیچ کس اسم اتیسم را برای ما نیاورده بود و هیچ کسی نگفته بود بچه شما اتیسم است. من شاید اولین بار کلمه اتیسم را از زبان مادر پویا شنیدم، ایشان به من گفتند خیلی دکتر خوبی هستن من خیلی تعریف ایشان را شنیدم نام بر وان ایران است. من که رفتم خانه با همسرم صحبت کردم گفتم یک مادری در کلینیک اینطوری به من گفت همان موقع در اینترنت سرچ کردیم اسم دکتر را درآوردم و تصمیم گرفتیم بیایم تهران ببینیم مشکل بچه ما اتیسم هست یا نیست.

البته که من این را بگویم که ما با این کلمه اتیسم به این راحتی ها کنار نیامدیم گریه ­هایی که من کردم چه میدانم انقدر خودم را زدم انقدر خودم را تکه تکه می کردم که اصلا این کلمه اصلا به کودک من نمی­خورد کسی حق ندارد این را به کودکم بگوید هیچ کس هم غیر از من و همسرم نمیدانست. ما آمدیم نزد دکتر پوراعتماد وقت گرفتیم دکتر وقتی پسرم را دید دکتر خوشابی را صدا زدند و گفتند متاسفانه این کودک اتیسم است. ما دوباره برگشتیم بندرعباس و کلاسهای دکتر صادقی را شرکت کردیم گفتند با این بچه این کار را کنید و آن کار را کنید، ما همه این کارها را بمدت حدود ۵، یا ۶ ماه انجام دادیم. همسرم گفت بنظرم کودک آنطوری که باید تغییر نمی­کند، بیایید برویم تهران زندگی کنیم، بخاطر پسرمان می­رویم تهران، هر وقت کودک بهتر شد و ترخیص شد از تهران برمیگردیم.

حالا نگویم که برای آمدن به تهران چقدر مشکلات داشتیم خانواده همسرم و اطرافیان کلی مخالفت کردند و می گفتند حق ندارید بروید تهران، ما گفتیم کودکمان صحبت نمی کند ما میخواهیم برویم تهران تا کودک را به گفتاردرمانی ببریم. اما آنها می­گفتند شما می خواهید پسرم را از من دور کنید و به شهر دیگری ببرید در صورتی که قرار نبود همسرم با ما بیاید و قرار بر این بود که من به تنهایی و با بچه ها به تهران بیایم. خلاصه حاشیه نروم خیلی از این مشکلات بود تا اینکه ما آمدیم تهران منزل گرفتیم و ای بی ای کودک شروع شد، من خیلی از درمان ای بی ای راضی بودم و کودک در طول درمان خیلی تغییر کرد، اما متاسفانه من اصلا نمیدانستم که باید با کودکم بازی کنم و تا حالا هیچ کس به من نگفته بود که خودت نیز باید با کودک بازی کنی و من فکر می کردم که کودکم زمانی پیشرفت می کند که فقط او را ببرم کاردرمانی و گفتاردرمانی تمام شد و کودکم با ۴۵ دقیقه کاردرمانی و گفتاردرمانی تغییر می کند. در صورتی که اینطور نبود زمانی که در کارگاه بازی خانم صنیعی شرکت کردم فهمیدم که آن شخص اصلی که می تواند کودک را تغییر دهد مادر و پدر است و بخصوص مادر است.

من برنامه تصویری کودک را از صبح تا شب بصورت منظم انجام می دادم. انقدر این برنامه تصویری و بازی با کودک او را تغییر داد، هم از لحاظ کلامی هم از لحاظ حسی و هم از لحاظ ارتباط و ارتباط چشمی کودک را زیر و رو کرد. و از مادرها همیشه می پرسیدم که چه بازی با کودک کنم و اگر کسی منزل ما می آمد می دید که خانه بسیار بی نظم است چون من مدام با کودک بازی می کردم و به غیر از بازی و در زمانی که شبها خواب بودند غذا پختن کار دیگری نداشتم و مدام با کودکم بازی می کردم و حتی در زنگهای تفریح (یک ربع) ای بی ای نیز با کودکم بازی می کردم و تمام توانم را به کار بردم چون می شنیدم میگفتند که کودکانی که خیلی با آنها بازی و ارتباط می گیرند خیلی بیشتر پیشرفت می کنند و کاردرمانی و گفتاردرمانی کودکم که خیلی زیاد بود را کاسته و هر کدام را یک روز در هفته انجام می دادم و بیشتر خودم به خودم تکیه کردم و مدام با کودک بازی می کردم. و اینکه کودکم تا حدودی کلام پیدا کرده بود با این کارها و پدرش هر ۲ یا ۳ ماهی یکبار به ما سر می زد و می رفت و با تلاش مرکز و همه پرسنل باز خودم بسیار تلاش کردم تا کلیشه های کودک از بین برود و کلام پیدا کند و الان کودک انقدر آگاه و علاقه مند شده که مدام می خواهد من با او بازی کنم تا جایی که کرونا شد.

ما مجددا برگشتیم به شهرمان بندرعباس چون همه کلاسها کنسل شد و حدود ماه اسفند تا اوایل اردیبهشت ماه در ۲ یا ۳ ماهی که به بندرعباس رفتیم کودکم حدودا ۱۸۰ درجه بیشتر تغییر کرد چون مدارس تعطیل بود و پدرش بدلیل شغل معلمی نیز در کنار ما بود و ما هیچ جا نمی رفتیم و مدام از صبح تا شب با کودک بازی می کردیم تا زمانی که کودک بخوابد و کودک اصلا خسته نمی شد و مدام می خواست ما با او بازی کنیم و من مدام از در موقعیتهای خاص از کودکم کلام می گرفتم و با او کار می کردم و در منزل در تمام کارهای روزانه از کودکم کمک می گرفتم و در تعاملات روزمره مثل بیا سفره را با هم پهن کنیم بعد با هم جمع کنیم موقع شستن ظرفها یک صندلی میزاشتم زیر پای او و از کودک کمک می گرفتم موقع خرید نان با قیچی نان ها را تکه می کردیم و در بسته بندی قرار می دادیم و جو منزل را بسیار شاد کردیم و از این دست کارها بسیار انجام دادیم و در این زمان کرونا با وجود مرگ و میر و بدی کرونا دوران کرونا برای ما بسیار مفید و خوب بود و شاید بتوانم بگویم که پیشرفت اصلی کودکم در این دوران ۲، ۳ ماهه کرونا بود و حالا جدا از اینکه ما به غیر از این کودک، کودک دیگری داریم که ما تمام بازی های را بصورت گروهی و با هر دو کودکم انجام می دادیم.

خلاصه الان من بسیار از پسرم راضی ام چون در این یکسال و نیم بسیار خوب پیشرفت کرده چون من و پدرش خیلی تلاش می کنیم و من دیگر عادت کردم به بازی کردن با پسرم و اینکه هیچ کس مثل مادر نمی تواند کودک خود را تغییر دهد در مسائلی مثل اتیسم و اختلالات دیگر، پدر و مادر و جو خانه بسیار تاثیرگذار است. بماند که بسیار صحبتها پشت سر ما بود، همسر و کودک خود را برداشت و برد و رفت، اصلا می خواست از اینجا برود همه اینها به کنار. کودک من بسیار تغییر کرد چون بسیار حال خودم خوب شد چون زمانی که در ابتدا تشخیص اتیسم را دریافت کردیم من خیلی ناراحت بودم و افسردگی گرفتم و شب و روز فقط و فقط گریه می کردم و زمانی که همسرم یا اطرافیان کوچکترین چیزی می گفتند بلافاصله گریه می کردم و انقدر دلم پر بود از شنیدن کلمه اتیسم در مورد پسرم. اما الان دارم می بینم که اتیسم اصلا ترسناک نیست و اگر اتیسم باعث می شه تلنگری به خانواده بخورد و کودک انقدر تغییر کند و باعث می شود تا خانواده شاد شوند و با بچه کار کنند و به آنها خوش بگذرد پس چیز خیلی خوبیست و من و خانواده ام داریم تمام تلاشمان را می کنیم تا کودکم خوب شود و هرچه زودتر کودکم از طیف خارج شود و ترخیص شود من به خودم ایمان دارم و میدانم که می توانم که پسرم را تغییر دهم و انشاءالله که همه کودکان طیف اتیسم هم از طیف خارج شوند و ترخیص شوند.

مطلب دیگر اینکه فقطِ فقطِ فقط مادر و پدر می توانند کودک را تغییر دهند درست است که مربیان و درمانگران می توانند کودک را کمک کنند اما ارتباطی که کودک باید با پدر و مادر خود داشته باشد چیز دیگری است و اگر پدر و مادر یاد بگیرند با کودک خود ارتباط برقرار کنند و والدین به کودک خود بها دهند و کودک را بقل کنند، بوس کنند، نوازش کنند کودک خوب می شود و انگار چیزی به عنوان اتیسم وجود ندارد کودک من خیلی چیزها را بلد نبود و من با تلاش های بسیار به او آموختم باور نمی کنید بسیاری از چیزها برای من آرزو بود که کودک یاد بگیرد. پریدن، فوت کردن و رکاب زدن با دوچرخه برایم آرزو بود.  خدارو شکر همه اینها الان بسیار خوب شده و تقریبا الان با برادر خودش هم ارتباط می گیرد و از او می خواهد تا با او بازی کند و به دنبال هم بدوند و فقط خانواده می تواند شرایطی را برای کودک ایجاد کند تا پیشرفت کند و در نهایت فقط خانواده است که باعث پیشرفت کودک می­شود. و اگر خانواده حالش خوب باشد کودک هم حالش خوب است. و باور نمی کنید من زمانی که خیلی خسته ام و سرم درد می کند و افسرده هستم و حالم خوب نیست کودکانم نیز بدحال هستند و افسرده هستند و من سریع به خودم می آیم و می گویم بس است و بر روی اینها تاثیر بد می گزارم. و الان اگر کودک بیهوده ۵ دقیقه رها باشد عذاب وجدان می گیرم و سریع بلند می شوم و با او بازی می کنم.

 

* نام‌ها برای حفظ حریم خصوصی کودک و خانواده حذف یا تغییر داده شده‌اند.

 


من تنها نبودم؛ در ستایش همدلی مادران اتیسم

در آستانه تولد ۴ سالگی دخترم بعد از یک تب کوتاه مدت دخترم دچار به هم ریختگی شدیدی شد خوب من تا الان روزهای سختی را در مسیر درمانش داشتم کلا بچه‌­ای بود که خیلی قرار نداشت و مشکلات به نسبت زیادی داشت اما خوب این بار خیلی فرق می­کرد و دیگر از حد توان من فراتر بود و حتی یک لحظه آرام نداشت. از لحظه ­ای که چشمانش را باز می­کرد تا می‌خوابید گریه و بی­قراری داشت کلی دکتر و جاهای مختلف، اما خوب ظاهرا درد یا بیماری خاصی نبود فقط در ماشین که بود آرام می­گرفت و به نظر می­رسید که بهم ریختگی حسی داشت این موضوع یک هفته‌­ای بود که ادامه داشت و من دیگر تحمل­م تمام شده بود و حال روحی خیلی بدی داشتم تنهایی و افکار بد به سراغم آمده بود و من عادت داشتم که خودم را تنهاترین آدم دنیا ببینم و فکر می­کردم که منم که دارم فقط با زندگی می­جنگم. خوب این موضوع باعث شده بود که کنترل خودم را روی اوضاع دخترم از دست بدهم تا اینکه یک روز که داشتم تلفنی با مرکز راجع به اوضاع دخترم صحبت می­کردم و راهنمایی می‌گرفتم آنها متوجه اوضاع روحی‌­ام شدند و از آنجایی که همیشه با یک لحن دلنشین و مهربان صحبت می­کردند احساس کردم که غریبه نیستند برای اینکه حالم را به آنها بگویم بعد از شنیدن حرفهایم شاید بهترین و سریعترین راهکاری که بود را به من پیشنهاد دادند اینکه بخواهم از مادری کمک بگیرم که شرایطش مثل من باشد.

خوب این موضوع وقتی از طرف ایشان بین مادرها مطرح شد تعداد زیادی از مادرها به هر طریقی خواستن که به من کمک کنند. همین خودش برایم خیلی ارزش داشت کلی حس خوب به من داد، حالا که خانواده­‌ای ندارم که در این شرایط کنارم باشند ببین چه آدمهایی پیدا می­شوند. موسسه ای که می­توانست خیلی راحت از این موضوع رد شود ببین چطور به خاطر من و دخترم وقت می­گذارند و همدلی می کنند. مادرهایی که خودشون مشکل دارند یک پیشنهادی دارند برای اینکه کمک کنند، در نهایت با یکی از مادران لینک شدم تا بیاید و در کنار من باشد. خوب ایشان به هر طریقی به من پیشنهاد کمک کردند و در آن چند روز اول صمیمانه به من و دخترم محبت کردند. اولش فکر کردم آن مادر شرایط خیلی بهتری از شرایط من دارد، اما وقتی بیشتر با او آشنا شدم فهمیدم که این طور نیست و بالعکس با وجود آن همه مشکلات که خودش دارد به کمک من نیز آمده است، آدم قوی­ ای بود من خیلی چیزها از او یاد گرفتم.

همین که بر روی آرامش خودم کار کردم انگار توانستم دخترم را آرام کنم و چند روز بعد حالش کم کم بهتر شد. اما خوب تجربه­ ای بود برایم که من می ‌­توانم قوی­تر از آنی باشم که الان هستم و اینکه تنها نیستم.

 

* نام‌ها برای حفظ حریم خصوصی کودک و خانواده حذف شده‌اند.


آیا کودک من اتیسم دارد؟ سامانه غربالگری اتیسم

 

تشخیص قطعی اختلال طیف اتیسم نیازمند یک بررسی همه‌ جانبه شامل دریافت تاریخچه فردی و خانوادگی کودک توسط متخصص، مصاحبه حضوری با والدین و مشاهده کودک و ارزیابی توانایی‌های کلامی و غیر کلامی او است. 

با اینحال تکمیل فرم سامانه‌ی هوشمند غربالگری اتیسم به شما کمک خواهد کرد تا از میزان احتمال ابتلای کودک خود به اتیسم آگاه شوید. این سامانه نتیجه فرم تکمیل شده توسط شما را با یکی از علامت‌های سبز، زرد و یا قرمز اعلام خواهد کرد.

 

سامانه غربالگری اتیسم ویژه نوپایان (۰ تا ۳ سال)

 

سامانه غربالگری اتیسم ویژه کودکان (۴ تا ۱۱ سال)

 

 


تجربه مادر نویان از مرکز تهران اتیسم

تو آخرین روزهای تابستان فرزند دوم من نویان به دنیا آمد! دوران حاملگی طبیعی داشتم و بچه هم سالم به دنیا آمد و خواهرش حسابی خوشحال بود. روزها از پی هم میگذشت و به نظر میرسید که نویان از لحاظ رشدی از هر نظر از خواهرش جلوتر هستش، نشستن، چهار دست پا و راه رفتن، کلام همه چیز عالی و حتی جلوتر از همسن هاش بود. یادمه چون خواهرش خجالتی بود به نظر میومد که نویان کاملا برعکس باشه چون خیلی تمایل داشت با غریبه‌ها ارتباط برقرار کنه و به نظر خیلی اجتماعی میومد. ما چون تو کشور آمریکا زندگی میکردیم خیلی راجب به اتیسم شنیده بودیم ولی متاسفانه اطلاعاتمون خیلی کم بود، مثلا فکر میکردیم که اینجور بچه ها با این اختلال به دنیا میان و از همون نوزادی تو چشم نگاه نمیکنن، در صورتیکه کاملا اشتباه میکردیم. تو این دوران چون کاملا همه چیز نویان نرمال بود و تو چشممون نگاه میکرد خیالمون راحت بود که اتیسم نیست.

نویان یواش یواش یک سالگی رو رد کرد و شروع کرده بود جمله دو کلمه‌ای گفتن. راه رفتن رو هم شروع کرده بود هرچند همیشه میدوید به جای راه رفتن. چند ماه گذشت، یکدفعه به خودم امدم و دیدم بچه‌ای که علاقه به تلویزیون نداشت مدام با گریه از ما تلویزیون و موبایل میخواد. هر چی صداش میکنم جواب نمیده، اصلا به من نگاه نمیکنه، جمله که هیچی حتی کلمه‌هایی رو هم که بلد بود دیگه نمیگفت. کارش شده بود دویدن، لیس زدن اکثر جاها، تلویزیون دیدن، حتی با اینکه من مادر فوق العاده سخت گیری بودم برای تلویزیون، اصلا از پس این بچه بر نمیومدم. الان دیگه ۱۸ ماهش بود ولی به نظر میومد از یک سالگیش عقب تَر هستش.

از هر کی مشورت میخواستم، میگفتن به خاطر اینکه پسرها خیلی شیطونن و بعضی‌ها حتی تا ۵ سالگی حرف نزدن. ولی خودم حس میکردم یه چیزی غلطه، تا اینکه یه جورایی شک کردم به اتیسم. و کلی تحقیق کردم فهمیدم ایران بهترین گزینه برای درمان پسرم هستش. تصمیم خیلی سختی بود ولی به خاطر پسرم برگشتیم ایران. هنوز مطمن نبودم که کدوم دکتر برم خیلی گزینه‌های مختلفی بود! اول از همه از یک روانشناس شروع کردم که گفت پسر شما اتیسم نیست و تاخیر کلامی داره، اما من راضی نبودم، بعد پیش یک روانپزشک رفتم که ایشون تشخیص اتیسم دادن و قرار بود که بعدش برم پیششون دوباره تا روند درمان رو به من بگن.

تا اینکه دکتری رو پیدا کردم که میگفتن اتیسم زیر سه سال درمانپذیر هستش! در اولین فرصت ازشون نوبت گرفتم، روزی که رفتیم برای ارزیابی خانواده ای رو دیدم که دارن شیرینی پخش میکنن و از خوشحالی گریه میکنن. پرسیدم چی شده، گفتن بچشون توی ۲۱ ماهگی تشخیص اتیسم گرفته، الان که بعد از سه ماه برگشتن به روشی که آقای دکتر گفتن علایم بچه کاملا از بین رفته.
خوب برای من یک معجزه بود که داشتم با چشم های خودم میدیدم، نه تبلیغ بود نه دروغ یا بزرگ نمایی.

خلاصه اینکه نوبت ما شد. و متاسفانه آقای دکتر هم تشخیص اتیسم دادن! بماند اینکه آدم ارزوی مرگ میکنه وقتی همچین چیزی میشنوه ولی چون اون خانواده رو دیده بودم یه امید خیلی بزرگ تو دلم بود. آقای دکتر به ما توضیح دادن که روششون تو سه ماه اول به اینصورت هستش که پدر یا مادر یا هر کسی دیگه‌ای وقت دارن باید کل زمان بیداری بچه رو با بازی های تعاملی پر کنن. ثانیه هم برای این بچه ها مهمه. و به ما روش بازی ساعت و تصویری و نحوه تعامل با این بچه ها رو آموزش دادن.
آقای دکتر به ما توضیح دادند که از زمان بیداری تا خواب بچه براش باید برنامه ریزی داشته باشید و کلیه فعالیت‌هایی که قرار براش انجام بدین رو در قالب تصویر بهش نشون بدین و انجام بدین! مثلا وقتی میخواد صبحانه بخوره اول عکس از میز صبحانه نشونش بدین و بعد بگین که بریم صبحانه بخوریم. وقتی هم که میخوایم وارد فاز بازی بشیم باید از قبل پیش بینی ۱۲ تا بازی برای یک ساعت داشته باشیم و هر ۵ دقیقه بازی ها رو عوض کنیم، به ترتیب عکس بازی‌ها رو نشون بدیم و پیش بریم. اینجوری تمام وقت بچه پر میشه و چون هر ۵ دقیقه بازی ها عوض میشه بچه وارد فاز تکرار و کلیشه نمیشه و هم اینکه خسته نمیشه از انجام بازی و هم اینکه برنامه ریزی و پیش بینی رو داره یاد میگیره و اینکه تلویزیون و موبایل تعطیل.

ما از لحظه‌ای که پامون رو گذاشتیم خونه! موبایل و تلویزیون رو قطع کردیم و شروع کردیم به اجرا کردن دستورات آقای دکتر. شاید باور نکنید بعد از یک هفته من تغییراتی هرچند جزئی در پسرم میدیدم که همون مشوق راهم بود. مهمونی و بیرون رفتن رو به حداقل ممکن رسوندیم. خوب اولش ارتباط با بچه‌ای که نه نگاهت میکنه و نه تمرکز داره و نه جوابت رو میده خیلی سخت و مایوس کننده است. اما من تو ماه اول اصلا انتظار جواب و یادگیری نداشتم. فقط سعی میکردم هر جور شده از دنیای خودش بکشمش بیرون و خودم رو وارد دنیاش کنم. مثلا نویان اون اوایل درمان وقتی کتاب دستش میگرفت اصلا به صفحات و عکسها نگاه نمیکرد، فقط تند تند ورق میزد، ولی من تو همون یک ثانیه انگشتم رو میذاشتم روی عکسها و با شوق و ذوق اسماشون رو میگفتم، بعد یک ماه یواش یواش آرومتر ورق میزد و به عکسها نگاه میکرد تا اینکه بالاخره اسم شکلهای تو کتاب رو تکرار کرد، این برای من موفقیت بزرگی بود. بعد از مدتی از بازیهای خیلی ساده مثل روی پتو کشیدن، بأدباک باد کردن…. رسیدم به بازی‌های سخت تَر مثل پازل، لگو…

بعد از گذشت دوماه آنقدر تغییرات آشکار بود که اطرافیان با اینکه چیزی نمیدونستن متوجه میشدن. یواش یواش نویان کلماتی رو نمیگفت شروع کرد به گفتن و در پایان سه ماه دایره لغاتش از ۵ کلمه به ۸۰ کلمه رسیده بود و بعد جمله سازی ها شروع شد. فوق العاده کار سختی بود، من حتی به مرز افسردگی رسیدم، خیلی وقتها همکاری نمیکرد، اما وقتی اینهمه تغییر رو میدیم عزمم رو دوباره جزم میکردم.

روز ارزیابی مجدد دوباره رسید! و ما باید میرفتیم ببینیم که نویان در چه حدی هست الان. نویان تماس چشمیی عالی شده بود پاسخ به صدا کردن کاملا نرمال شده و همینطور دستورپذیریش. و به تشخیص آقای دکتر بدون اینکه من هیچگونه کلاسی برده باشم پسرم رو کاملا از طیف اتیسم خارج شده بود. اون روز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود و آقای دکتر فرشته‌ای از جانب خدا برای بهبودی پسرم بودن.